335
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

شما نادان و آنكه نادان باشد، خر باشد و خربنده به هر حال و بر خر سايس و مستولى باشد؛ اگر چه خربنده است، در تحت امر خرش نكنند. خر اولى تر كه در زير امر او باشد. خرى داشت به افسار. فسارش از دست او بستدند و افسرى بر سر او نهادند بَدَل آن تا پس از آنكه بنده يك خر بود خداوند سيصد هزار خر باشد. اين حديثها بر قول آن كس است كه گفت: كان خربندجاً. وهب مُنَبَّه گفت: دبّاغ بود؛ اگر چه دباغ چرب دست بود و استاد، چو پوست پوستِ سگ باشد، دباغت نپذيرد.

كلبى گفت: مراد به علم، حرب است، علم كالزار نيك دانست تا مطابق و مناسب بسطت جسم بود كه معنى او شجاعت است. اگر چه مردى شجاع بود كه علم حرب نداند، كارش بر نيايد. ۱
بنى اسرائيل ۲ به غايت دراز بودند. او از ايشان به سرى و گردنى درازتر بود. در ميان جمعى مى رفتى، از همه سر برداشته و گردن فراشته بودى.
براى اين به بالاى آن عصا بود كه از آسمان آوردند. ۳
بنى اسرائيل گفتند: اكنون آيت علامت و دلالت پادشاهى او چيست؟ پيغامبر گفت يعنى اشموئيل: علامت پادشاهى او آن است كه تابوت به شما آيد و قصه و صفت او آن بود كه گفتند خداى تعالى تابوتى بر آدم فرو فرستاد در او صورت پيغمبرانى كه از فرزندان او خواستند بودن و خانها[ى] ايشان را به آخر زمان كه خانه رسول ما عليه السلام بود در آخر ايشان از ياقوتى صرخ و صورت و شبح او در آنجا ايستاده ۴ در نماز و پيرامن او اهل البيت و اصحاب او بودند و در پيش او جوانى شمشير بر دوش نهاده بر پيشانى او نوشته: اين برادر و پسر عم اوست. مؤيد است به نصرت از قبل خداى (عزوجل) و خويشان و بنو اعمام و انصار و خدم و خَوَل او گرد بر گرد.

1.روض الجنان، ج ۳، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۸.

2.بسيار.

3.روض الجنان، ج ۳، ص ۳۶۰.

4.در نماز ايستاده.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
334

او نگريد. گفت: بر پاى خيز. او بر پاى خواست. آن عصا به بالاى او باز گرفت. هم بالاى او بود. گفت: پيش من آى. طالوت پيش رفت. آن روغن قدس، بر سر او ريخت. روغن گرد سر او چون اكليلى مى گشت و هيچ بر روى او فرو نيامد. سر او به آن روغن مُدَهَّن كرد و گفت برو كه تو پادشاه بنى اسرائيلى. گفت: چگونه؟ گفت: خداى تعالى مرا فرموده است كه تو را پادشاه بنى اسرائيل كنم. گفت: يا رسول اللّه ! دانسته باشى كه من از نزديك ترين اسباط بنى اسرائيلم و از جمله اشراف ايشانم. گفت: بلى. گفت: آيت و علامت اين حديث چيست؟ گفت: آن است كه تو با خانه شوى، پدرت چهار پاى باز يافته بود.
آنگه اشموئيل بنى اسرائيل را گفت: خداى تعالى طالوت را به پادشاهى بفرستاد و نصب كرد. ايشان به انكار در آمدند كه چگونه او را بر ما پادشاهى رسد و ما به پادشاهى از او سزاوارتريم. آنگه به نقص او در آمدند كه او را دست فراخى در مال نداده اند. جواب داد، گفت: خداى او را بر شما برگزيد و او را بسطت و زيادت داد در علم و جسم، از شما عالم تر است، آن داند كه شما ندانى و آن تواند كه شما نتوانى. به بالا از شما برتر است از آن، به قدر از شما بالاتر است. چون از شما والاتر است، از شما بالاتر است.
گفته اند در بنى اسرائيل دو سبط بودند: يكى سبط نبوت و يكى سبط مملكت. سبط نبوت سبط لاوى يعقوب بود كه موسى و هارون از آن سبط بودند و سبط مملكت سبط يهوداء بن يعقوب بود كه داوود و سليمان از آن سبط بودند و طالوت از هيچ دو نبود؛ از سبط بنيامين بن يعقوب بود و با همه درويش است و مالى ندارد.
اشموئيل گفت: به اين چه تعلق دارد. خداى تعالى چون در او صلاحيت اين مى بيند، او را برگزيد بر شما و تفضيل و زيادت داد درين دو خصلت و باز نمود كه او عالم تر از شماست. گفتند او خربنده ۱ است. گفت: اگر چه چنين است، او داناست و

1.نسخه ح: مكارى.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138028
صفحه از 592
پرینت  ارسال به