341
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

است از ميان اردن و فلسطين خوش، و ابتلا آن بود كه گفت: هر كه از اين جوى آب خورد، از من نيست ۱ ؛ يعنى نه از اهل دين من است، و هر كس كه از اين آب باز نخورد، او از من است و از اهل دين و طاعت من است.
گفتند ايشان را كه از اين جوى نخوريد. اگر خوريد، بيشتر از كفى مخوريد؛ امتثال نكردند و التفات نكردند و همه از آن جوى آب خوردند و تمام خوردند، الاّ اندكى كه خداى تعالى استثنا كرد از او.
در آن اندك خلاف كردند كه از آن آب نخوردند. سدّى گفت چهار هزار بودند و جمله مفسران گفتند سيصد و سيزده مرد بودند. با يكديگر گفتند: اين محال باشد ما را گفتن كه بر كنار آب ايستاده، آب مخورى. بياى تا آب تمام باز خوريم و برگيريم كه از اينجا كه بگذريم، دگر آب نباشد تا فردا. اين ابلهان كه نخورده باشند، به تشنگى بميرند. ما را مُسكَة و قوت باشد.
اين بگفتند و آب بسيار باز خوردند و چهارپايان را سيراب كردند و آن سيصد و سيزده مرد بهرى نخوردند و بهرى كفى آب بيش نخوردند.
آنان كه آب تمام خورده بودند، تشنگى بر ايشان غالب شد و لبهايشان سياه شد. چندان كه آب خوردند، سير نشدند و بر كنار آن جوى بماندند. ضعيف و بى قوت و عبر نتوانستند كردن و به كالزار گاه نرسيدند و به فتح حاضر نيامدند، و آنان كه اندكى خورده بودند، تندرست و قوى به جوى بگذشتند و از تشنگى هيچ زيان نرسيد ايشان را.
چون بگذشت به رود، يعنى طالوت، و آن جماعت اندك از مؤمنان سيصد و سيزده ۲ مرد كه با او بودند، گفتند، يعنى آنان كه منافقان بودند كه آب بسيار خورده

1.نسخه ح: آواز من است و از اهل دين و طاعت من است.

2.نسخه ح: مرد بود.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
340

خداى تعالى چهار فريشته را موكل كرد بر آن گاوان تا ايشان را مى راندند تا به زمين بنى اسرائيل. آنگه رسنها بگسستند و تابوت آنجا رها كردند و ايشان برگشتند. بامداد كه بنى اسرائيل بيرون آمدند از شهر، تابوت ديدند. شادمانه شدند و برگرفتند و به سراى طالوت بردند و كار او و مملكت او به حضور تابوت مستقيم شد.
عبداللّه عباس گفت: فريشتگان بر گرفتند در هوا و با بيت المقدس آوردند. قتاده گفت: تابوت موسى عليه السلام در تيه رها كرد به نزديك يوشع بن نون. او نيز آنجا رها كرد و فريشتگان از آنجا با نزديك طالوت آوردند. ۱
عبداللّه عباس گفت: تابوت و عصاء موسى عليه السلام در بحيره طَبَريّه است در درياى طبرستان و پيش از قيامت از آنجا بر آرند و اين در عهد صاحب الزمان عليه السلام باشد. چون طالوت لشكر فصل كرد و از بيت المقدس بيرون آمد. هفتاد هزار مرد مقاتل بودند و گفته اند هشتاد هزار كس از آن لشكر و از آن شهر باز نايستاد، الاّ پيرى يا بيمارى يا نابينايى يا معذورى؛ براى آنكه چون تابوت بديدند، متيقّن شدند به نصرت و ظفر. طالوت گفت: مرا به اين جمع و انبوه حاجت نيست. هر كس كه او به عمارتى يا به تجارتى يا كدخداى يا اصلاح معيشتى مشغول بوده است، با سر كار خود بايد شدن. كسى بايد كه با من بيايد كه جوانى بسيط باشد، فارغ دل كه همه همت او قتال بودى. ازين شرط هشتاد هزار مرد جمع شدند و به راه بيامدند. گرماى گرم بود و آب كم بود. گفتند: يا طالوت، اين راهى دراز است و آب كم است. از خداى درخواه تا جوى ۲ آب براند اينجا. طالوت گفت: من اين درخواهم از خداى و خداى اجابت كند و لكن ابتلا كند شما را به آن. خداى شما را امتحان و آزمايش مى كند به جوى.
عبداللّه عباس و سدّى گفتند جوى فلسطين خواست، و قتاده و ربيع گفتند آبى

1.روض الجنان، ج ۳، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۷.

2.نسخه ح: جوب.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137902
صفحه از 592
پرینت  ارسال به