را واجب است كه با من دهد، دست من به سلسله رسان. دست دراز كرد و سلسله بگرفت.
داوود عليه السلام مدّعى عليه را [گفت]: برخيز، تو نيز دست به سلسله كن. او برخاست و آن عصا به دست گرفته و صاحب وديعت را گفت اين عصا ۱ من دار تا من اين سلسله بگيرم. آنگه گفت: بار خدايا! اگر دانى كه اين وديعت كه او دعوى مى كند به او رسيده است و در دست او حاصل شده است، بار خدا دست من به سلسله رسان. اين بگفت و سلسله به دست بگرفت.
داوود عليه السلام از آن كار تعجب فرو ماند. جبرئيل آمد و گفت دانى كه اين مرد چه مكر كرد و اين قصه شرح داد. داوود عليه السلام مرد را بخواند و جوهر از او بستد و مكر او بر مردمان آشكارا كرد و خداى تعالى اين سلسله برداشت.
خداى تعالى او را به كشتن جالوت صنعت درع در آموخت. او را درع كردن و آيين درع پوشيدن و اين درعى كرد كه پيش ازو كسى چنان درع نكرده بود و درعى درپوشيد كه پيش از او كس چنان درع در نپوشيده بود و آن درعى بود كه سينه داشت و پشت نداشت. ۲
ابوهريره روايت كرد از رسول ۳ اللّه صلى الله عليه و آله گفت: زرقت چشم خجسته باشد، و داوود ازرق چشم بود.
خداى تعالى گفت: كوهها را مسخر كردم با او تا تسبيح مى كردند به بامداد و شبانگاه، و مرغان را نيز مسخر كرديم براى او، همه او را مطيع بودند.
در خبر است كه داوود عليه السلام در محراب زبور خواندى، مرغان هوا بيامدندى و بر بالاى صومعه او پر در پر گستردندى به سماع آواز، همه با فرمان او رجوع كنند و مطيع او باشند.