خلافت و نيابت او را شايد كه به جاى او باشد. از خداى درخواست تا باز نمايد او را. خداى تعالى به اين طريق او را اعلام كرد. ۱
و مسخر كرديم براى سليمان باد سخت را تا به فرمان او مى رفتى تا به آن زمين كه به او بركت كرديم از شام و بيت المقدس.
مفسران گفتند سليمان را عليه السلام بساطى بود چهار فرسنگ در چهار فرسنگ به طول و عرض. چون به سفرى خواستى رفتن يا به غزوى، ساز و لشكر را بر آن بساط نشاندى و بادى عاصف را فرمودى تا بساط برگرفتى و در هوا بردى. آنگه باد نرم را فرمودى تا براندى تا به آنجا كه او خواستى. بامداد يك ماهه راه بردى و شبانگاه يك ماهه باز آوردى.
وهب گفت: ما را حكايت كردند كه به ناحيه بغداد نوشته اى ديدند كه بعضى اصحاب سليمان نوشته بودند، اما از انس و اما از جن، كه ما فرود آمديم آنجا و نه ما بنا كرديم اينجا را و بنا كرده يافتيم بامداد از اصطخر پارس آمديم و اينجا قيلوله كرديم و نماز شام به شام باشيم ان شاء اللّه و ما به همه چيز عالميم و دانا. ۲
***
مقاتل گفت: روزى مرغكى به سليمان (عليه الصلوة والسلام) بگذشت و صفيرى مى زد. سليمان (على نبينا وعليه الصلوة والسلام) اصحاب خود را گفت: دانيد كه اين مرغك چه گفت؟ گفتند: نه يا رسول اللّه . گفت: مى گويد: خداى تو را كرامت و ظفر داد بر دشمن. مى روم تا بچّگان خود را تعهدى كنم و با خدمت تو آيم و برفت.
سليمان (صلوات اللّه عليه) گفت: اكنون بنگريد تا باز آيد. ساعتى باز آمد و