357
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

ايشان جن بايستادندى و از بالاى سر ايشان مرغان پر در پر گستردندى؛ چنان كه آفتاب برين بساط نيفتادى و باد صبا بساط برداشتى بامداد يك ماهه راه ببردى و نماز شام يك ماهه راه باز آوردى.
وهب بن منبه گفت: يك روز سليمان (عليه الصلوة والسلام) برين مرتبه كه گفتيم به برزگرى بگذشت و او زمين سپرد. بر نگريد، سليمان را ديد به اين جلالت. گفت: آل داوود را ملكى عظيم دادند.
حق تعالى باد را فرمود تا آواز او به گوش سليمان (على نبينا و عليه الصلوة والسلام) رسانيد. سليمان باد را گفت: بساط را فرو نه. باد بساط را فرو نهاد و او آن برزگر را بخواند. گفت به گوش من رسيد آنچه گفتى و براى او فرود آمدم تا تو را اين بگويم. نگر تا تمناى اين نكنى كه ثواب يك تسبيح كه بنده مؤمن از دل بگويد، به نزديك خداوند تعالى بيش ازين و به ازين باشد. مرد گفت خداوند تعالى غمهايت را ببرد؛ چنان كه غم مرا ببردى به اين گفتار.
وهب منبّه گفت از كعب الاحبار كه او گفت: چون سليمان بر نشستى جمله حشم و خدم را با خود ببردى و در پيش بساط او ايشان را بساطى بود كه در آنجا هر كس به كار خويش مشغول بودى، از نان پختن و طبخ كردن. و برين بساط ميدانى بود كه بر او اسپان تاختندى و باد ايشان را بر گرفتى و آنجا بردى كه سليمان فرمودى.
يك روز باد را فرمود تا او را از اصطخر برگرفت تا به يمن برد. در راه به مدينه رسول صلى الله عليه و آله بگذشت. گفت: اين سراى حجره پيغمبرى است كه در آخر زمان، خنك [آن را كه] او را دريابد و به او ايمان آرد و او را متابعت كند و به او اقتدا كند.
چون به مكه رسيده، پيرامن خانه كعبه بت مى پرستيدند. سليمان از آنجا بگذشت، خانه كعبه در خداى بناليد. گفت: بار خدايا! پيغمبرى از پيغمبران تو بر من بگذشت و جماعتى اوليا و انبيا و مؤمنان با او فرود نيامدند و آنچه نماز نكردند و پيرامن من بت مى پرستيدند.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
356

و زغن مى گويد: همه چيز هلاك شود، مگر خداى تعالى.
و گفت: اسفرود مى گويد: هر كه خاموش بود، سلامت يابد.
و گفت: بَبْغا مى گويد: واى بر آنكه دنيا همت او باشد.
گفت بزغ در بانگ مى گويد: پاك است خداوند تعالى كه او مذكور است به هر جاى.
چرغ [بزغ نر] مى گويد: سبحان رَبّى القدوس.
باز مى گويد: سبحان ربى و بحمده.
مكحول گفت: دُرّاجى به نزديك سليمان (عليه الصلوة والسلام) آوازى كرد. گفت: مى گويد كه الرحمن على العرش استوى. ۱
***

محمد بن كعب القُرَضىّ گفت: كه ما را روايت كردند كه لشكر گاه سليمان صد فرسنگ بود. بيست و پنج فرسنگ انس را بود، و بيست و پنج فرسنگ جن را بود و بيست و پنج فرسنگ وحش را بود، و بيست و پنج فرسنگ مرغان را، و او را هزار خانه بود از آبگينه بر چوب نهاده. سه صد خانه را زنان آزاد در او بودند و هفتصد خانه [را] كنيزكان او. بفرمودى تا باد عاصف ايشان را برگرفتى و باد نرم ايشان را ببردى. وحى كردند به او كه ما تقدير كرديم كه در ملك تو هيچ كس چيزى نگويد، و الاّ باد آواز او به گوش تو رساند.
مقاتل گفت: جنيان براى او بساطى بافتند از زر و ابريشم يك فرسنگ در يك فرسنگ و او را سريرى بود زرين. آن سرير در ميان آن بساط بنهادندى و سه هزار كرسى از زر و سيم. پيرامن آن سرير بنهادندى. پيغمبران بر كرسيهاى زرين بنشستندى و علما بر كرسيهاى سيم و گرد بر گرد ايشان انس بايستادندى و از پس

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۸ ـ ۲۱.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135844
صفحه از 592
پرینت  ارسال به