361
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

مدتى در مكه مقام كرد تا مناسكى كه آنجا بود، بگزارد. ۱ آنگه از مكه بيرون آمد و روى به يمن آورد در وقتى كه سهيل مى برآمد و به صنعا رفت از مكه وقت زوال آنجا بود و آن يك ماهه راه است. زمينى ديد خوش و درخت و سبزى بسيار آنجا فرود آمد و خواست تا نماز بگزارد و طعامى خورد. آب طلب كرد، نيافتند. طلب هدهد كردند تا او راه نمايد. برجايى كه آب نزديك تر بود. او را نيافت، گفت: «ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ» ؟
قتاده گفت از انس بن مالك كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله گفت: هدهد مرا مكشيد كه او دليل سليمان بود بر آب و قُرب و بُعد آب بشناختى و او خواست كه در زمين جز خداوند تعالى را نپرستند؛ آنجا كه گفت: «وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ» .
گفتند سليمان (على نبينا و عليه الصلوة والسلام) فرود آمد. هدهد گفت: سليمان مشغول است. من يك ساعت در هوا بلند شوم و در طول و عرض دنيا نگرم. بسيار در هوا برفت از چپ و راست بنگريد. بستانى ديد از آن بلقيس. خواست تا آن بستان بيند. آنجا فرو شد. هدهدى را ديد.
گفتند نام هدهد سليمان عليه السلام يعفور بود و نام هدهد بلقيس عفر بود.
هدهد بلقيس، هدهد سليمان را گفت از كجا مى آيى و به كجا مى روى؟ گفت: از شام مى آيم با سليمان بن داوود. گفت: سليمان كه باشد؟ گفت: پادشاه جن و انس و شياطين وحوش و طيور باد. تو از كجايى اى هدهد كه سليمان (عليه الصلوة والسلام) را ندانى. گفت: من از اين ولايتم. گفت: پادشاه اين ولايت كيست؟ هدهد بلقيس گفت: زنى است كه او را بلقيس گويند و پادشاه شما كه سليمان است (عليه الصلوة والسلام) اگر چه ملك او عظيم است، ليكن ملك بلقيس از ملك او كم نباشد؛ چه ولايت يمن جمله در حكم اوست و او را دوازده هزار قائد است، زير

1.در متن نسخه «بگذارد» با ذال آمده.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
360

بكشم يا حجتى روشن بيارد.
اما سبب تفقد سليمان (على نبينا و عليه الصلوة والسلام) او را آن بود كه گفتند كه خداى تعالى شعاع او چنان آفريده بود كه حجاب او را منع نكردى از ديدن آب تا او را در زير زمين آب بديدى و براى اين سبب سليمان او را به خود نزديك داشتى تا چون وقت عبادت، او بودى هدهد ره نمودى بر آب بيابان زمين بكندندى و آب بر آوردندى. اين روز وقت نماز در آمد، آب ننمود. سليمان او را طلب كرد. او حاضر نبود. سليمان او را تهديد كرد.
و قصه آن اين بود كه علماى سير و اخبار و قصص انبيا گفتند: چون سليمان از بناى بيت المقدس فارغ شد، خواست تا بر زمين حرم آيد. ساز رفتن كرد و لشكرها جمع كرد از جن و انس و دواب و سباع و وحوش و طيور. چندان لشكر جمع شد كه لشكر گاهشان صد فرسنگ بود.
او باد نرم را بفرمود تا ايشان را برگرفت و به زمين حرم آورد. چون آنجا رسيد، مدتى مقام كرد و در مدت مقامش آنجا هر روز پنج هزار شتر مى كشت و پنج هزار گاو، بيست هزار گوسپند، و اشراف قوم خود را گفت كه اين، جايى است كه در آخر زمان پيغمبرى از او بيايد عربى بدين صفت و بدين هيئت و سيرت. خداى تعالى او را نصرت دهد بر همه دشمنانش هر جا كه او فرود آيد ترس او در دل مردم تا يك ماهه راه از هر جانبى پديد آيد. خويش و بيگانه به نزديك او در حق راست باشند. در حق خداى از ملامت هيچ ملامت كننده باك ندارد.
گفتند او با كدام دين خواند مردمان را؟ گفت با دين حنفى. خنك آن را كه دريابد او را و به او ايمان آرد و او را تصديق كند.
گفتند: يا نبى اللّه ! ميان ما و او چه مدّت باشد؟ گفت: برابر هزار سال هر يك كه حاضرانيد غائبان را بگوييد كه او سيد الانبياء است و خاتم الرسل، و نام او در صحيفه پيغمبران در اعلا درجه است.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135767
صفحه از 592
پرینت  ارسال به