373
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

و گفتند سليمان (عليه الصلوة والسلام) درين وقت به شام بود و آن از مَأرِب آوردند، شهرى است در يمن. آنگه گفت: هر كس كه او شكر نعمت خداى (عزوجل) كند، براى خود كرده باشد تا شكر او قيد نعمت او باشد. نعمت حاصل را نگاه دارد و ناآمده را بيارد، و هر كس كه او كفران نعمت كند، خداى من از او و از شكر او مستغنى است و كريم است به افضال و انعام بر كافر نعمتان.
سليمان (عليه الصلوة والسلام) گفت: اين سرير مُنَكَّر و مُغَيَّر كنيد به زيادت و نقصان و زير و بالا و تقديم و تأخير تا ما بنگريم تا بلقيس بشناسد يا ره نبرد به او.
محمد بن كعب القُرَظى و وهب بن منبّه گفتند: سبب اين تغير كردن آن بود كه سليمان در آن وقت زن نداشت. جنيان ترسيدند كه چون بلقيس را بيند، رغبت كند كه او را به زنى كند و از او فرزند آرد و ايشان از آن قهر و اسر رهايى نيابند. سليمان را گفتند: بلقيس ناقص عقل است؛ زيرا كه در عقل او خلل است و پاى او با پاى خرماند. سليمان (عليه الصلوة والسلام) عقلش به تنكير عرش امتحان كرد و پايش را به بناى صَرح مُمَرّد.
چون بلقيس به نزديك سليمان آمد و سرير مغيّر كرده بودند، سليمان او را گفت: اين عرش تو همچنين هست؟ هيچ با اين ماند؟ بلقيس گفت: پندارى خود آن است و براى آن بر طريق شك گفت كه مُغَيَّره كرده بودند...
چون عرش خود آنجا ديد و او را معلوم شد كه اين عرش، عرش اوست، گفت ما را علم دادند پيش ازين حالت به نبوّت سليمان از آن آيات كه ديديم در هدهد و خبر دادن او از آنچه در حقّه بود، و فرمان جانوران ناعاقل او را، و ما پيش از اين به او ايمان آورديم.
و باز داشت سليمان، بلقيس را از عبادت آفتاب و آنچه بدون آفتاب مى پرستيدند. ۱ سليمان عليه السلام بفرمود تا جنيان كوشكى ساختند براى او از آبگينه

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۳۹ ـ ۴۸.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
372

باشد پيش از آنكه از آنجا مردى به تو آيد، من اين عرش پيش تو آرم. گفتند: سليمان بنگريد تا به يمن بديد و اين قول آن كس باشد كه اين كلام بر حقيقت حمل كند و در آنجا تعجبى نباشد... .
بعضى دگر گفتند اين كسى كه علم كتاب به نزديك او بود، خود سليمان بود؛ چه در عهد او از او فاضل تر و بهتر و مستجاب الدعوه تر نبود.
بعضى دگر گفتند خضر بود. مجاهد گفت مردى بود نام اسطوح. قتاده گفت نامش تمليخا بود و در اخبار و اقوال بيشتر آن است كه آصف برخيا بود.
عبداللّه بن اسماعيل بن زيد گفت: مردى صالح بود از بعضى بحيرهاى دريا و مردى سياح در جهان مى گشت تا عجايب جهان بيند و نام مهترين خداى دانست، خداى را به آن نام بخواند. اجابت كرد و در حال، سرير حاضر كردند پيش سليمان عليه السلام، پيش از آنكه سليمان چشم بر كرد.
علما خلاف كردند در آن نام و در آن دعا كه عند آن عرش حاضر كردند. از رسول صلى الله عليه و آله روايت كردند كه آصف خداى را به اين نامها خواند كه: يا حى يا قيوم.
زهرى گفت: اين بود كه گفت: يا اِلهَنا و إلهَ كُلِّ شَيء لا إلهَ إلاّ أَنت.
مجاهد گفت: يا ذا الجَلالِ و الإِكْرام.
عبداللّه عباس گفت: آصف دو ركعت نماز كرد و خداوند تعالى فرشتگان را بفرستاد در زير زمينى بياوردند و زمين شكافته شد و سرير از پيش سليمان بر آمد از زمين.
و گفتند خداى تعالى معدوم بكرد و پيش سليمان (عليه الصلوة والسلام) باز آفريد.
چون سليمان (على نبينا و عليه الصلوة والسلام) به نزديك خود ديد، گفت: اين از فضل خداى من است تا خداى من مرا ابتلا و امتحان كند كه من نعمت او را شاكرم يا شكر نخواهم كردن.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135702
صفحه از 592
پرینت  ارسال به