نگرفتندى هرگز. گفتند اين جِفان و قُدور در يَمن بود. ۱
و آورده اند كه هر روز در مطبخ سليمان چهل هزار گاو خرج شدى بيرون از ديگر حيوانات از گوسفند و بره و انواع مرغان. ۲
مرگ سليمان عليه السلام
خداى تعالى فرمود: «چون ما مرگ قضا كرديم بر سليمان عليه السلام».
مفسران گفتند سليمان را عليه السلام عادت بودى كه يك ماه و دو ماه و كمتر و بيشتر در بيت المقدس رفتى براى عبادت و كسى را به خود راه ندادى و طعامى و شرابى كه او را به آن حاجت بودى، بر وجه قناعت بر گرفتى و هر وقت كه او در بيت المقدس شدى، درختى ديدى نورسته. گفت: اى درخت! نام تو چيست؟ گفتى: نام من فلان چيز. گفتى: تو چه كار را شايى؟ گفتى: فلان كار را. بفرمودى تا ببريدندى تا براى آن كار ذخيره كردندى تا آن سال كه فرمان يافت، در مسجد شد درختى را ديد رسته. گفت: يا درخت! تو چه درختى و نام تو چيست؟ گفت: خرّوبه. گفت: تو را چرا خَرُّوبه خوانند؟ گفت: براى آنكه در رُستن من خرابِ بيت المقدس است. سليمان عليه السلام انديشه كرد و گفت اين خبر مرگ من است كه با من دادند. چو تا من زنده باشم كس بيت المقدس را خراب نتواند كردن. بفرمود تا بكندند و در ديوار بستى از آنِ او بنشاندند. آنگه گفت: بار خدايا! چون وقت مرگ من در آيد، خبر مرگ من بر جنيان بپوشان تا مردمان بدانند كه جنيان غيبت ندانند؛ چون جنيان دعوى علم غيب مى كردندى و كهانت.
آنگه در محراب رفت و نماز مى كرد. ملك الموت بيامد و جان او برداشت و او