391
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

كردن كه حديث فريشتگان شنيدندى و در احداثى كه در زمين افتادى و خواستى بودن آن را دروغها به اضافه بردندى و با مردمان بگفتندى تا مردم اعتقاد كردندى كه شياطين غيب مى دانند. چون سليمان را عليه السلام به پيغامبرى بفرستاد خداى تعالى و او را به پادشاه كرد بر جن و انس و وحوش و طيور، او شياطين را بگرفت و آن كتابها ازيشان بستد و در زير سرير خود دفن كرد تا شياطين بر آن راه نيابند. چون سليمان از دنيا بشد، ديوى بيامد و بنى اسرائيل را گفت: من شما را راه نمايم بر علم سليمان و آنچ سليمان به آن جن و انس را مسخر كرد. گفتند: بنماى. گفت: زير سريرش بشكافى و در آنجا صندوقى يابى پر از كتاب. آن كتابها بردارى و كاربندى كه آن علم سليمان است. هم چنان كردند و آن كتابها كه سليمان از ديوان بستده بود، همه سحر و جادوى و نير نجات در آنجا نوشته، برداشتند وبديدند سحر بود. از آنجا بيرون آوردند و در ميان مردمان خبر فاش گشت كه سليمان عليه السلام ساحر بود.

حكايت هزار دستان و سليمان عليه السلام

در روزگار سليمان عليه السلام مردى در بازار مرغكى خريد كه آن را هزار دستان گويند. اگر او را در نوا هزار دستان است، تو را در هوا هزار دستان بيش است: او را در نوا و تو را در پى هوا. آن مرغك را به خانه برد و آنچه شرط او بود از قفص و جاى آن آب و علف بساخت و به آواز او مستأنس مى بود. يك روز مرغكى بيامد، هم از جنس او. بر قفص او نشست و چيزى به قفص او فرو گفت. آن مرغك نيز بانگ نكرد. مرد آن قفص بر گرفت و پيش سليمان آورد و گفت: يا رسول اللّه ! اين مرغك ضعيف را به بهايى گران خريدم و به آنچه شرط اوست از جا و آب و علف قيام نمودم تا براى من بانگ كند. روزى چند بانگ كرد. مرغكى بيامد و چيزى به قفض او فرو گفت. اين مرغ گنگ شد. بپرس تا چرا اول بانگ كرد و اكنون نمى كند و آن مرغك چه گفت او را.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
390

[و او] آن جنيان را هر يكى را به كارى فرو داشته بود. ايشان آن كار مى كردند و در سليمان مى نگريستند و ندانستند كه او مرده است؛ تا يك سال بر آمد. بعد يك سال درخت سنبه بيامد و عصاى او بسفت. چون ثقل سليمان به عصا رسيد، عصا بشكست و سليمان بر روى درفتاد. مردم بدانستند كه سليمان مرده است و يك سال است تا مرده است و جنيان نمى دانستند؛ چو اگر دانستندى، در آن عذاب نماندندى. ۱
اهل تاريخ گفته اند عمر حضرت سليمان عليه السلام پنجاه و سه ساله بود و مدت ملكش چهل سال بود سيزده سالگى پادشاه شد و به سال چهارم از ملكش ابتدا كرد به بناى بيت المقدس. ۲

سليمان و شياطين سحر و نير نجات ۳

اهل سير گفتند: سبب نزول آيت آن بود كه شياطين سحر و نير نجات بنوشتند بر زبان آصف برخيا و بر پشت آن بنوشتند: «هذا ما علّم آصف بن برخيا سليمان الملك» و پنهان سليمان در زير سر او دفن كردند. چون سليمان فرمان يافت، بيامدند و آن نوشته از زير سر او بر آوردند و گفتند: سليمان بر مردمان و جنيان و خلايق به اين پادشاهى مى كرد. شما نيز بياموزى تا هم چنان كه او، ملك يابى. اما علما و صلحا بنى اسرائيل گفتند: معاذ اللّه كه اين علم سليمان باشد و از آن تبرا كردند، و اما سفله و جهال چون آن ديدند، نوشتن و آموختن گرفتند و تعاطى مى كردند و حديث سليمان و آنكه او ساحر بود بر زبانهاى ايشان روان شد...
سدى گفت شياطين در عهد پيشين بر آسمان توانستندى شدن و جايها مقام

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۵۱ ـ ۵۴.

2.همان، ص ۵۵.

3.داستان از اينجا از روى نسخه خطى ۲۰۴۴ كتابخانه مركزى دانشگاه تهران تنظيم شد.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135737
صفحه از 592
پرینت  ارسال به