كنند و جويش بينبارند و غَرسش بسوزند تا باز همچنان شود كه بود خراب موات كه درو عمران نباشد.
آنگه گفت: خداى تعالى مى گويد: اين ديوار پَست ذمت [خ ل امت] من است و اين كوشك شريعت من است و اين جوى كتاب من است و اين قيّم پيغمبر من است و درخت نشاننده ايشان اند و بر درختان كه خرّوب آمد اعمال زشت ايشان و من درين باب بر ايشان آن حكم كنم كه ايشان بر خود كنند و اين مَثَلى است كه خداى تعالى بريشان بزد تقرب مى كنند به من به گاو و گوسفند كشتن و گوشت و خون آن به من نرسد و من گوشت آن را نخورم، و تقرب به من آن باشد كه پرهيزكار باشند و دست كشيده دارند از خون ناحق ريختن كه دستهاى ايشان آلوده است از آن و جامهاى ايشان از آن رنگين. مسجدها مى نگارند و پاكيزه مى كنند و دلهاى ايشان پليد است و تنهاى ايشان مُدَنَّس است. مرا چه حاجت به مسجد نگاشتن و آن جاى پشت [نشست] من نيست و بناهاى آن رفيع كردن و مرا در آنجا آمد شد نيست. من فرمودم تا مسجدها رفيع كنند به ذكر من و تسبيح من و عبادت و نماز براى من كنند اگر خداى قادر بودى بر آنكه دلهاى ما اعلام كردى، بكردى.
اى شعيا! دو چوب خشك بگير و آن را به مجمع ايشان ببر و آن چوبها را برابر ايشان بدار و بگو كه اى چوبها خداوند تعالى شما را مى فرمايد تا يكى شويد. همچنان كرد؛ آن دو چوب يك چوب گشت. خداى تعالى گفت كه ايشان را كه من قادرم بر آنكه دو چوب خشك كه عقل ندارند ميان ايشان الفت دهم قادر نباشم كه ميان شما الفت [دهم] و چگونه نتوانم تا دلهاى شما را اعلام كنم و دلهاى شما را من نگاشته ام و من آفريده.
مى گوييد روزه مى داريم، روزه ما پذيرفته نمى شود و نماز مى كنيم، نمازِ ما مقبول نمى شود و صدقه مى دهيم، و صدقه ما [نما] و زكا نمى پذيرد و دعا مى كنيم به مانند ناله مرغان و مى گوييم به آواز بهايم، آواز ما مسموع نيست و دعاى ما اجابت