403
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

كنند و جويش بينبارند و غَرسش بسوزند تا باز همچنان شود كه بود خراب موات كه درو عمران نباشد.
آنگه گفت: خداى تعالى مى گويد: اين ديوار پَست ذمت [خ ل امت] من است و اين كوشك شريعت من است و اين جوى كتاب من است و اين قيّم پيغمبر من است و درخت نشاننده ايشان اند و بر درختان كه خرّوب آمد اعمال زشت ايشان و من درين باب بر ايشان آن حكم كنم كه ايشان بر خود كنند و اين مَثَلى است كه خداى تعالى بريشان بزد تقرب مى كنند به من به گاو و گوسفند كشتن و گوشت و خون آن به من نرسد و من گوشت آن را نخورم، و تقرب به من آن باشد كه پرهيزكار باشند و دست كشيده دارند از خون ناحق ريختن كه دستهاى ايشان آلوده است از آن و جامهاى ايشان از آن رنگين. مسجدها مى نگارند و پاكيزه مى كنند و دلهاى ايشان پليد است و تنهاى ايشان مُدَنَّس است. مرا چه حاجت به مسجد نگاشتن و آن جاى پشت [نشست] من نيست و بناهاى آن رفيع كردن و مرا در آنجا آمد شد نيست. من فرمودم تا مسجدها رفيع كنند به ذكر من و تسبيح من و عبادت و نماز براى من كنند اگر خداى قادر بودى بر آنكه دلهاى ما اعلام كردى، بكردى.

اى شعيا! دو چوب خشك بگير و آن را به مجمع ايشان ببر و آن چوبها را برابر ايشان بدار و بگو كه اى چوبها خداوند تعالى شما را مى فرمايد تا يكى شويد. همچنان كرد؛ آن دو چوب يك چوب گشت. خداى تعالى گفت كه ايشان را كه من قادرم بر آنكه دو چوب خشك كه عقل ندارند ميان ايشان الفت دهم قادر نباشم كه ميان شما الفت [دهم] و چگونه نتوانم تا دلهاى شما را اعلام كنم و دلهاى شما را من نگاشته ام و من آفريده.
مى گوييد روزه مى داريم، روزه ما پذيرفته نمى شود و نماز مى كنيم، نمازِ ما مقبول نمى شود و صدقه مى دهيم، و صدقه ما [نما] و زكا نمى پذيرد و دعا مى كنيم به مانند ناله مرغان و مى گوييم به آواز بهايم، آواز ما مسموع نيست و دعاى ما اجابت


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
402

افتادند و براى مُلك قتال كردند و يكديگر را بكشتند و خونها ناحق بسيار ريخته شد. شعيا ايشان را وعظ مى كرد و پند مى داد، ازو قبول نكردند.
و خداى تعالى وحى كرد به شعيا كه برخيز و اين وحى من به بنى اسرائيل برسان و از قِبَل من اين پيغام به ايشان بگذار. برخاست و گفت: اى آسمان! بشنو و اى زمين! گوش دار. خداى تعالى مى خواهد تا قصه بنى اسرائيل گويد. آنگه گفت: بدانيد كه خداى تعالى بنى اسرائيل را به نعمت پرورد و براى خود برگزيد و به كرامت برگزيد و بر بندگان تفضيل داد و ايشان چون گوسپندان ضايع بودند كه شبانى نداشتند رميدگان را به آواز آورد و گمشدگان را جمع كرد و شكستگان را باز بست و بيماران را دوا كرد و لاغران را فربه كرد و فربه هان را نگاه داشت. چون اين همه نعمت كرد با ايشان، نظر [بَطَر] گرفت ايشان را و با يكديگر به سر زدن درآمدند و يكديگر را بكشتند تا از ايشان استخوانى درست نماند كه شكسته پناه با او دهد. واى برين امت گناهكار كه نمى دانند كه آفت ايشان از كجاست و شتر داند كه گياهزار او كجاست با آنجا داند و چهارپاى داند كه آخر علف او كجاست، قصد آن جايگاه كند و اين قوم ازين بهايم بازپس ترند كه نمى دانند كه خير ايشان از كجا مى آيد و ايشان خداوندان عقل و بصائرند، خر و گاو نه اند. من براى ايشان مَثَلى خواهم زدن بايد تا گوش و هوش دارند. بگوى ايشان را چه گوييد در زمينى كه مدتى دراز خراب و موات باشد، درو عمران نَبود و آن را خداوند بُود قوىّ حكيم روى به آن زمين كند به عمارت و نخواهد تا زمينش بيران شود. ديوارى محكم گرد آن براند و در آنجا كوشكى بنا كند و كاريزى [آب] بيارد و در آن زمين درختان بنشاند انواع غرس از خرما و نار و زيتون و انگور و انواع ميوه، و اين عمارت به نفس خود تولاّ كند بر وجه مبالغه و بر آنجا نگاهبانان بر گمارد حفيظ امين و قوى و منتظر مى باشد ميوه آن را چون وقت آن آيد كه درختان به بَر آيد بر درختان، به جاى ميوه خرّوب به بر آيد. گوبند بد زمينى است اين سزاى آن است كه ديوارش ويران كنند و كوشكش پَست

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137155
صفحه از 592
پرینت  ارسال به