405
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

چون كلام من مى شنوند و رسالت من به ايشان مى رسد، مى گويند: اقاويلى منقول است و احاديثى متواتر است و تأليف سَحَره و كَهَنه است، و مى گويند: اگر ما خواهيم، چنين نگوييم و بر علم غيب از وحى شياطين مطلع شويم. آنگه مى خواهند تا از من پوشند و من بر اسرار و ضماير ايشان مطلعم و نهان و آشكاراى ايشان را دانم، و من حكم كرده ام آن روز كه در آسمان و زمين آفريدم، حكمى كه بر خود واجب كه در پيش آن اجلى مؤجل نهادم. اگر دعوى علم غيب مى كنند، بگو تا بگويند كه آن روز كى خواهد بود و چگونه خواهد بود و اعوان و انصار او كه خواهد بود؟ چه در قضاى من رفته است آن روز كه آسمان و زمين آفريدم كه نبوت در مزدوران كنم، و مملكت در شبانان، و عزت در ذليلان، و قوت در ضعيفان، و توانگرى در درويشان، و بسيارى در اندكان، و شهرها در بيابان، و علم در جاهلان، و حكم در [ا]مّيان، و من از اين جمله پيغمبر خواهم فرستادن امين [امّى]، از ميان جماعتى جاهلان، گُمشده در اُمّيان، ايشان مردى كه درشت نباشد، و بدخوى نباشد، و بلندآواز نباشد در بازارها، به خصومت فحش بر زبان او نرود، جامع باشد خصال خير را، به خوى كريمان باشد، سكينه لباس او باشد و بر شعار او باشد، و تقوا ضمير او باشد، و حكمت معقول او باشد، و صدق و وفا طبيعت و عفو و معروف خلق او باشد، و عدل سيرت او باشد، و هُدا پيش روى او باشد، و اسلام ملت او باشد، و احمد نام او باشد، به او راه نمايم گمشدگان را، و بياموزم به او جاهلان را، و به او رفيع گردانم بى نامان را، و به او رفيع گردانم مجهولان را، و به او بسيار كنم اندكان را، و به او عزيز كنم ذليلان را، و جمع كنم پراكندگان را، و جمع كنم دلهاى مختلف و هواى پراكنده را و امّت متفرق را، و امت او را بهترين امّتان كنم كه امر معروف و نهى منكر كنند، از سر ايمان و توحيد و اخلاص و نماز براى من كنند، و در عبادت من گاهى در قيام باشند و گاهى در قعود و گاهى در ركوع و گاهى در سجود، و در راه من جهاد كنند صف زده، براى رضاى من هجرت كنند و نشيمن


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
404

نمى كند. بپرس از اينان تا چه منع است از اجابت دعاى ايشان؟ نه من اَسمَعُ السّامِعينَم وَاَبْصَرُ النّاظِرين وَاَقْرَبُ المُجيبين وَاَرحَمُ الرّاحِمين. نه براى آن است كه خزينه من كم شده است يا دستهاى من از خير بسته شده است. نه دستهاى من به روزى و رحمت گشاده است تا چنان كه خواهم، مى بخشم [و] خواهم، مى بخشايم. نه كليد خزاين به نزديك من است، جز از من كس نداند گشادن؛ يا براى آن است كه رحمت من تنگ شده است؟ لا، بل رحمت من فراخ است بر همه چيزها و از سبب رحمت من همه رحمت كنندگان بر يكديگر رحمت كنند، يا بخلى مرا دريافته است؟ نه من اَكرَمُ الاَكْرَمينم؟
اگر ايشان براى خود نظر كنند و بر خود رحمت كنند، دلهايشان منور شود به رحمت و لكن ايشان دين به دنيا بفروخته اند و به دنبال هواى نفس مى شوند و نمى دانند كه دشمن تر دشمن ايشان را نفس ايشان است. من روزه ايشان چگونه بپذيرم و آن به دروغ و ريبت مشوب است و روزه گشادن ايشان به طعام حرام است؟ و نماز ايشان چگونه قبول كنم و دلهاى ايشان مايل است به دشمنان و محاربان من؟ و صدقات ايشان، چگونه زا كى شود و ايشان مال ديگران به صدقه مى دهند، نه مال خود؟ مزد و ثواب كه را باشد؟ خداوندان آن مال را باشد كه از ايشان غصب كردند يا دعاى ايشان چگونه اجابت كنم كه آن قولى است بر زبان كه يقين دل اصلاً به آن مصاحب نيست. من دعاى آن كس اجابت كنم كه از صِدق دل دعا كند مرا و آواز ضعفا و مساكين بر درگاه من مسموع باشد و علامت من رضاى درويشان باشد. اگر اينان بر درويشان رحمت كنند و ضعيفان را به خود نزديك دارند و انصاف مظلوم بدهند، مظلوم را نصرت كنند و بر غايبان عدل كنند و حق يتيم و بيوه به ايشان رسانند و هر حق ورى را با حقّ خود رسانند. من نور چشم ايشان باشم و سمع گوش ايشان باشم و عقلِ دلهاى ايشان باشم و قوّت دست و پاى ايشان باشم و سمع گوش باشم و دلها و عقلهاى ايشان بر جاى دارم.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137177
صفحه از 592
پرینت  ارسال به