خود رها كنند، در رفتن و نشستن و خواستن و خفتن و گشتن و مقام كردن خود مشغول باشند به تسبيح و تهليل و تحميد و تمجيد [و ]تكبير و توحيد من، [و ]طهارت نماز نيكو كنند، و براى پاكيزگى جامه از ساق بردارند، قربان به خونهاى خود كنند و كتاب ايشان دلها بود، به شب عابدان باشند به روز شيران، و اين فضل من است، به آن كس دهم كه من خواهم.
چون شعيا ازين خطبه بپرداخت و اين كلام به آخر آورد، بنى اسرائيل آهنگ او كردند تا او را بكشند؛ از ايشان بگريخت. خداى تعالى درختى براى او بشكافت تا او در آنجا گريخت و درخت فراهم آورد شيطان بيامد و گوشه جامه او از درخت بيرون كشيد تا ايشان بدانستند. تدبيرى ندانستند در بيرون آوردن او از آنجا، جز آنكه ارّه اى بياوردند و او را در آن درخت بريدند.
خداوند تعالى از پس او در بنى اسرائيل خليفتى فرا داشت نام او ناشية بن اموص و در عهد او خضر را بفرستاد و نام او ارميا بن خلفيا بود و از سبط هارون بن عمران بود و او را براى آن خضر خواندند كه بر پوستينى سفيد نشست. چون برخاست، سبز بود و گفتند براى آن خضر خواندند او را كه هر جا كه بنشستى، زمين به گياه سبز شدى. خضر در ميان ايشان برخاست به دعوت و وعظ و تبليغ رسالت و تجديد عهود و احكام تورات و در عهد او بخت نَصّر بيرون آمد و چندانى از ايشان بكشت كه تا آسيا بر خون بگردانيد و قصة او در سورة البقرة برفته است. اين نوبت دوم كه بنى اسرائيل در زمين فساد كردند و علوّ و تكبّر. چون حال چنين بود، ارميا بگريخت و در بيابان شد، در جايى كه جز وحوش نبود و بخت نَصّر بيامد و ولايت شام بستد و بنى اسرائيل را بكشت و بيت المقدس خراب كرد و وقتِ آنكه برخواست گشتن، لشكر را بفرمود تا هر يكى از سپرى كه داشت پر از خاك بياوردند و در بيت المقدس انداختند تا اثر آن ناپديد شد و كوى خاك پديد آمد [آنجا]. آنگه برگشت با غنيمت بسيار و بردگان بنى اسرائيل. آن گاه از آن اميران