41
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

همه بهشت مرا مُباح است تا هر چه خواهيم از او مى خوريم و آنجا كه خواهم مى روم، جز يك جنس درخت. ابليس عند آن گفت: «هل اَدُّلكَ على شَجَرَةِ الْخُلد مُلك لا يَبْلى» او گفت: كدام است آن درخت؟ گفت: آن درخت كه تو را از آن منع كرده اند. او گفت: من از اين درخت تناول نكنم. او سوگند خورد كه غرض من نصيحت و خير تو است. آدم به سوگند آن ملعون مغرور شد و ظن چنان برد كه كسى سوگند به دروغ نيارد خورد. ۱
از آن درخت بخوردند. عورت ايشان ظاهر شد. بادى در آمد و حُلّه از تن ايشان در ربود و بادى در آمد و تاج سر ايشان بربود و بايستادند و برگ اشجار بهشت بر هم مى دوختند تا از او عورت پوشى ساختند. ۲
آنگه خداى تعالى او را برگزيد و توبه او را قبول كرد و او را هدايت داد. ۳
و در خبر است كه چون آدم عليه السلام به زمين آمد و طول او چندان بود كه سر او در ابر مى سود تا أصلع شد. دواب زمين از او مى رميدند. از خداى درخواست تا قد او با قوام شصت گز آورد، و او پيش از آن آواز فريشتگان شنيدى و با ايشان حديث كردى. چون بالاى او به اين مقدار باز آورد خداى تعالى، او در زمين تنها تنگ دل شد، در خداى بناليد، خداى تعالى براى او خانه اى مى فرستاد از بهشت از ياقوت صُرخ بر طول و عرض كعبه. دو در بر او گشاده از زمرد سبز: يكى بر مشرق و يكى بر مغرب، و او را گفت: گرد اين خانه طواف مى كن و به نزديك اين خانه نماز مى كرد [مى كن]؛ فريشتگان گرد عرش طواف مى كنند و نماز مى كنند. و سنگ بفرستاد، اعنى حجر اسود، تا چون بگريد اشك به آن بسترد و آن از دُرّى سپيد بود. چون

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۹۲.

2.همان، ص ۱۹۳.

3.همان، ص ۱۹۴.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
40

را نيامرزى و بر ما رحمت نكنى، ما از جمله زيانكاران باشيم. ۱
حق تعالى فرمود: اكنون به زمين رويد كه من زمين را به قرارگاه شما كردم و به جاى تمتع و برخوردارى شما كردم تا روزگارى و وقتى كه من دانم. ۲ شما را حيات و زندگانى در زمين باشد و مرگ در زمين باشد، شما را از زمين بر انگيزند و زنده كنند روز قيامت. ۳
ياد كن اى محمد، چون گفتيم فرشتگان را سجده كنيد آدم را. همه سجده كردند، الا ابليس كه او امتناع كرد و سرباز زد.
گفتيم: اى آدم! اين دشمن تو است و دشمن جفت تو حوا. نبادا كه شما را از بهشت بيرون آرد. پس آنگه تو رنجور شوى و وجه معيشت به كدّ يمين و عرق جبين باشد.
سعيد جبير گفت: چون آدم به زمين آمد، دو گاو فرا پيش او كردند تا زمين مى كشت و عرق مى ريخت و مى گفت: اين آن شقاوت است كه خداى تعالى گفت «فلا يخرجنكما...». ۴
تو را در بهشت اين مِلك و مُلك است [كه] تا آنجا باشى، گرسنه نشوى و برهنه نباشى و در زمين نه چنين باشد كه آنجا گاهى سير باشى و گاهى گرسنه و گاهى پوشيده باشى و گاهى برهنه.

و تو تشنه نشوى و گرماى آفتاب تو را نرنجاند.
ابليس وسوسه كرد او را گفت: اى آدم، راه نمايم [تو را] بر درخت جاويدانى و پادشاهى كه كهن نشود. ابليس آدم را گفت: احوالِ تو چون است در بهشت؟ گفت:

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۱۵۹.

2.همان، ص ۱۶۰.

3.همان، ص ۱۶۱.

4.همان، ج ۱۳، ص ۱۹۱.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137646
صفحه از 592
پرینت  ارسال به