درنگريد. چشمش بر موسى جعفر افتاد. نورى ديد از فرق سر او تابان تا با عنان آسمان.
روى ۱ به او كرد و گفت: اى مرد! همانا تو غريبى در ميان ۲ اين قوم؟ گفت: بلى. گفت: از مايى يا بر مايى ۳ ؟ گفت: از شما نيستم.
گفت: همانا از امت مرحومه اى؟ گفت: بلى. گفت: از عالمان ۴ ايشانى يا از جاهلانش؟ گفت: از جاهلانشان ۵ نيم.
گفت: من پرسم تو را يا تو پرسى ۶ مرا؟ گفت: اختيار تو راست. گفت: من پرسم. ۷ گفت: بپرس از آنچه خواهى.
راهب گفت: ما و شما مى گوييم در بهشت درختى است آن را طوبا گويند. ما مى گوييم اصل آن در سراى عيسى است و شما مى گويى ۸ اصل آن در سراى محمد است و لكن در بهشت هيچ جاى و بقعه اى ۹ و خطه اى نيست، و الاّ شاخى از آن درخت سر در آنجا دارد. ۱۰ مثال آن در دنيا چيست؟
گفت: مثال آن در دنيا آفتاب است. بامداد سر از مشرق خود برآرد و چون به قطب فلك رسد هيچ جاى و بقعه اى نباشد كه شاخى از شعاع او در آنجا نيفتد. گفت: نكو گفتى. مرا خبر ده كه ما و شما مى گوييم اهل بهشت از طعام و شراب بهشت مى خورند. چندان كه بيش خورند، زيادت باشد و نقصان نبود. مثال آن در دنيا چيست؟ گفت: مثال آن در دنيا ۱۱ كتاب خداست كه چندان كه خوانندگان مى خوانند و گويندگان در انواع علومش سخن مى گويند از قرائت و تفسير و تأويل و
1.نسخه ح: روى بدو كرد.
2.نسخه ح: «در ميان اين قوم» ندارد.
3.نسخه ح: «يا برمايى» ندارد.
4.نسخه ح: از علماى ايشان يا از جاهلان ايشان.
5.نسخه ح: از جاهلان ايشان نيم.
6.نسخه ۲۰۴۴ من پرسم تو را تا تو پرسى مرا.
7.نسخه ح: من پرسيدم.
8.نسخه ح: شما مى گويى آن.
9.نسخه ح: بقعها.
10.نسخه ح: آرد.
11.نسخه ح: مثال آن كتاب خداى (عزّوجلّ).