بود، از آنجا مى آمد بر چهارپاى نشسته و پاره اى ۱ انگور و انجير در سله اى نهاده و پاره اى شير و عصير در جاى كرده. بر بعضى دهها بگذشت كه خداى تعالى ۲ اهل آن را هلاك كرده بود و ديه ۳ بيران شده، بر سبيل تعجب گفت: «أَنّى يُحْيِي هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها» . ۴
خداى تعالى فرمان داد تا از خر بيفتاد و بمرد و خر از دگر جانب بيفتاد و بمرد. صد سال مرده در آن بيابان افكنده بودند و آن طعام و شراب نهاده ۵ بود بر جاى ۶ خود كه هيچ گونه ۷ متغير نشده بود.
چون صد سال برآمد، خداى تعالى او را زنده كرد. جبرئيل آمد و گفت: يا عُزير! چند گاه است تا تو اينجايى؟ گفت: روزى يا پاره اى ۸ از روزى. جبرئيل ۹ گفت: نه چنين است؛ صد سال است كه تو اينجايى.
اكنون از روى عبرت به طعام و شرابت ۱۰ نگر كه هيچ متغير نشده است و از روى تصديق اين ۱۱ حديث و مدت مقام تو اينجا در خر نگر كه استخوانهاش، ۱۲ چگونه پوسيده شده است تا خداى تعالى او را پيش تو زنده كند. و خداى چهارپاى ۱۳ او را زنده كرد تا او بر نشست و آنچه داشت، برگرفت ۱۴ و با دِهْ آمد و با برادر پنجاه سال ديگر بماند. بدان گه به يك ۱۵ روز با پيش خداى شدند.
1.نسخه ح: پاره انگور و انجير در سله نهاده و پاره شير عصير.
2.نسخه ح: خداى اهل آن را.
3.نسخه ۲۰۴۴: و ده بيران شد.
4.بقره (۲): آيه ۲۵۹.
5.نسخه ح: شراب افكنده بود.
6.نسخه ۲۰۴۴: بر حال خود.
7.نسخه ح: هيچ متغير نشده بود.
8.نسخه ح: يا بهر از روزى.
9.نسخه ح «جبرئيل» ندارد.
10.نسخه ح: طعام و شراب نگر.
11.نسخه ۲۰۴۴: «اين حديث» ندارد.
12.نسخه ح: استخوانهاى او.
13.نسخه ح: چهارپاى او زنده كرد.
14.نسخه ح: برگرفت تا ده آمد.
15.نسخه ح: با يك روز.