425
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

ايوب ۱

بدان كه قُصّاص از وَهْب و كَعب و جز ايشان نه چندانى محال و حَشْو تَرَهات ناشايست در قصه ايوب (عليه الصلوة و السلام) گفته اند از آنچه عقلها منكر باشد آن را، و اضافت كرده بسيار فواحش در آن باب با خداى تعالى و با ايوب و ما اين كتاب را صيانت كرديم از امثال آن احاديث و آنچه از آن حديثها مستنكر نيست و مخالف ادله عقل و مناقض آنچه در اصول به ادله نامحتمل به تأويل درست شده است، طرفى بگوييم.
وهب منبه گفت كه ايوب (عليه الصلوة و السلام) مردى بود از اهل روم و هو ايوب بن آموص بن رازخ بن روم بن عيص بن اسحاق بن ابراهيم و مادر او از فرزندان لوط (عليه الصلوة و السلام) بود و خداوند تعالى او را برگزيد و پيغمبرى داد و مال بسيار داد او را؛ چندان كه سَواد شام جَبَل و سَهَل او را بود و او را در آنجا انواع مال بود از گاه و گوسفند و اشتر، و او توانگرتر از اهل روزگار بود و پانصد جفت گاو پرزا داشت كه به او كشت كردندى، با هر جفتى گاو بنده بود مملوك از آنِ [او] هر بنده با زن و فرزند و مال و تجمل و هم چندان كه گاو پرزا بود او را، گاوان ماده بودند. هر يكى سه و چهار بچه داشت.
گفتند: هفت پسر داشت و هفت دختر. گفتند سه پسر داشت و چهار دختر، و مردى بود با جمال و نيكو روى و خوش خوى و پرهيزگار و بسيار خيّر و مشفق بر

1.اين داستان از روى نسخه خطى شماره ۶۶۷۸۱ كتابخانه مجلس شوراى ملى تنظيم شد.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
424

سُدّى و كَلْبى گفتند عُزَير با خانه خود آمد و بُخت نَصّر تورات بسوخته بود و كس نداشت و ندانست. خداى تعالى فريشته اى را فرستاد با اِناى آبى درو كرده و گفت: از اين آب بخور. او آب باز خورد. تورات او را حفظ شد. و خداى تعالى آن به معجز او كرد و او را به بنى اسرائيل فرستاد. او بيامد و دعوى پيغامبرى كرد. گفتند: چه معجز دارى؟ گفت: تورات من ظهر القلب خوانم و مى خواند. پيرى بود، گفت: پدر مرا رزى هست، مرا وصيت كرده است كه در آن رز صندوقى در زير خاك كرده اند، نسخه اى از تورات در آنجا كرده اند. برفتند و باز كردند و برگرفتند و با آنكه عُزَير مى خواند، مقابل كردند. حرفى كمابيش نبود. به او ايمان آوردند و او را باور داشتند و هيچ كس پيش از عُزَير تورات ازبر نخواند. گفتند جهودان را اين شبهت شد و گفتند: اين اختصاص كه او را هست، بيش از پيغامبرى است؛ بايد كه اين پسر خداى باشد.
وهب منبه گفت در بهشت هيچ سگ نخواهد بودن و هيچ خر، مگر سگ اصحاب الكهف و خر عُزَير كه خداى او را با عزير بميرانيد و زنده كرد. ۱

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۲۳ ـ ۲۷.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135616
صفحه از 592
پرینت  ارسال به