447
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

داستان حزقيل ۱

بيشتر مفسران گفتند ديهى بود واسِط، آن را داوَرْدان گفتند، و بعضى گفتند خود واسِط بود. طاعون در آنجا افتاد. جماعتى از آنجا بيرون آمدند. از طاعون مى گريختند و جماعتى بايستادند آنجا. از ايشان گروهى هلاك شدند بيشتر و اندك بماندند. چون طاعون برفت، آنجا باز آمدند به سلامت. آن جماعت كه مانده بودند، گفتند شما حزم كردى و ما خطا كرديم. اگر وقتى دگر اينجا طاعون يا وَبا باشد، ما نيز بگريزيم و شهر رها كنيم تا زنده مانيم.
دگر سال طاعون پديد آمد. برخاستند جمله اهل شهر و شهر رها كردند و بيامدند. به بيابانى فراخ آمدند و آنجا نزول كردند. چون همه فرود آمدند و آب و هواى آن جايگاه بديدند و بپسنديدند و ساكن شدند و گمان بردند كه از مرگ ايمن شدند. خداى تعالى دو فريشته را بفرستاد تا يكى از بالاى وادى و يكى از زير وادى آواز دادند، گفتند. «بميرى!» همه بمردند. ۲
ضحاك و مقاتل و كلبى گفتند: ايشان از جهاد مى گريختند و آن، آن بود كه پادشاهى از پادشاهان بنى اسرائيل ايشان را فرمود كه به جهاد كافران شوى. بيرون آمدند و لشكرگاه بزدند. پس بترسيدند از قتال. پادشاه را گفتند: ما آنجا نمى رويم كه شنيديم كه در آن زمين وَباست. خداى تعالى مرگ در ايشان افكند. چون بديدند كه

1.متن داستان از روى نسخه خطى ۲۰۴۴ كتابخانه مركزى دانشگاه تهران فراهم شد.

2.روض الجنان، ج ۳، ص ۳۳۰.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
446

چنين كنم در ضلال و گمراهى باشم روشن. من ايمان آورده ام. به خداى شما از من بشنويد. چون اين بشنيدند از او باز جستند يك بار و او را بكشتند و كس نبود كه دفع كند از او.
عبداللّه مسعود گفت شكمش به پاى فرو كوفتند تا امعايش از زير بيرون آمد. سُدّى گفت سنگسار كردند او را و مى گفت: بار خدايا! راه نماى ايشان را؛ تا بكشتندش. حسن گفت: بسوختند او را و گور او در بازار انطاكيه است. خداى تعالى بهشت به واجب كرد او را.
گفتند او را كه بهشت رو. گفت: كاشكى تا قوم من بدانندى به آنچه خداى مرا بيامرزيد و مرا از جمله مكرّمان كرد.
خداى تعالى براى او خشم گرفت و تعجيل عذاب كرد بر ايشان جبرئيل را فرمود تا بانگ بر ايشان زد و ايشان جمله بمردند. ۱

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۶.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135723
صفحه از 592
پرینت  ارسال به