451
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

زكريا و يحيى ۱

مفسران گفتند: چون زكريا چنان ديد كه خداى تعالى روزى به مريم مى رساند و او را در تابستان ميوه زمستانى مى دهد و در زمستان ميوه تابستان مى دهد، رغبت كرد كه خداى تعالى او را نيز فرزندى دهد و اگر چه او پير بود و اهل او عاقر ۲ شده بود و از ولادت برخاسته و از آن سن در گذشته، دانست كه بر خداى آسان باشد در دعا و تضرع گرفت و گفت: بده مرا از نزديك تو نسلى و فرزندانى پاكيزه كه تو شنوده دعايى. ۳
و مفسران گفتند زكريا عليه السلام پيغامبرى مرسل بود و سَرِ اَحْبار بود و صاحب قُربان بود و كليد عبادتخانه به دست او بودى و به دستورى او در آنجا رفتندى. او در مسجد نماز مى كرد و مردم بر در منتظر بودند تا او را در بگشايد. نگاه كرد، بُرنايى را ديد با جامه سفيد؛ جبرئيل بود. ندا كرد زكريّا را، زكريا بترسيد. او گفت: «أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى» . جبرئيل عليه السلام زكريا را اين بشارت داد. ۴
زكريا گفت: بار خدايا! استخوان من ضعيف شد؛ يعنى بى قوت شدم و سرم به پيرى پخشيد، آتش پيرى در سرم گرفت. بار خدايا! و من هرگز به دعا و خواندن تو بدبخت نبوده ام؛ يعنى هرگز نبود كه من تو را خواندم و اجابت نكردى؛ بل هر گه كه تو را خواندم، از درگاه تو با سعادت و كامروايى برگشتم.

1.اين داستان از روى نسخه خطى شماره ۶۶۵۵ كتابخانه مجلس شوراى ملى تنظيم و با نسخه خاضع مقابله و تصحيح شد.

2.عاقر شده.

3.روض الجنان، ج ۴، ص ۳۰۰.

4.همان، ج ۱۳، ص ۳۰۳.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
450

آى به فرمان خداى. با هم آمدند. گفت: اى گوشتهاى پوسيده شده! بر اين استخوانها پوشيده شوى. به فرمان خداى پوشيده شد. آنگه گفت: اى روحهاى جدا شده! از اين كالبدها به اين قالبها باز شوى. به فرمان خداى روحهاى ايشان به تنهايشان درآمد و زنده شدند و برخاستند و به يك بار تكبير كردند.
منصور بن المُعْتَمِر گفت كه مجاهد گفت چون زنده شدند گفتند: سُبْحانَكَ رَبّنا وَبِحَمْدِكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ. برخاستند و با ميان قوم شدند و مدتى دراز زندگانى كردند و مى دانستند كه ايشان مرده بوده اند و گونه روى ايشان با حاله اول نشد و هر جا كه پوشيدندى، چرب شدى و از ايشان بوى آمدى كه اندكى كراهت داشتى.
عبداللّه عباس گفت: آن بوى هنوز از فرزندان ايشان كه از آن سبط بودند، آيد تا به وقت آجالى كه خداى تعالى حكم كرده بود بماندند و آن گاه بمُردند.
قتاده گفت: خداى بر ايشان خشم گرفت؛ براى آنكه از مرگ بگريختند. پس ايشان را زنده كرد تا به آجالى مقدر كه ايشان را بود. ۱

1.روض الجنان، ج ۳، ص ۲۳۱ ـ ۲۳۵.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135721
صفحه از 592
پرینت  ارسال به