461
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

او را با خانه برد و به خاله او سپرد و دايه بگرفت تا شير مى داد ۱ او را.
چون بزرگ شد و بالغ گشت، براى او محرابى بنا كرد؛ يعنى صومعه و دَرِ آن بر بالاى ۲ كرد؛ چنان كه جز [به] نردبان بر او نشايستى شدن؛ چنان كه در خانه كعبه هست و زكريا عليه السلام هر روز بيامدى و طعام و شراب و آنچه او را حاجت بودى، به آنجا آوردى.
ربيع بن انس گفت: زكريا عليه السلام چون بيرون شدى، هفت در بند دربستى چون درآمدى، درها ۳ بر حالِ خود بودى و به نزديك او طعام و شراب بودى، به تابستان ميوه زمستان ۴ و به زمستان ميوه تابستان ۵ . او را گفتى: از كجا آمد اين تو را؟ گفت: اين از نزديك خداست مرا.
حسن بصرى گفت: او خود از هيچ پستان شير نخورده و به ميوه بهشت پرورده شد.
حسن بصرى گفت: او به كودكى پيش از وقت سخن گفت. محمد بن اسحاق گفت: بنى اسرائيل را قحطى برسيد و رنجور شدند.
زكريا عليه السلام بنى اسرائيل را گفت: احوال من شما را معلوم است و ضعف حال من و من به كار دختر عمران قيام نمى توانم كردن. كيست از شما كه رنج او از من بردارد. هيچ كس قبول نكرد و گفتند: مرا نيز هم اين عذر است. دگر باره قرعه پيش آوردند و قرعه زدند. قرعه به نام مردى برآمد نام او يوسف بن يعقوب النجار. مردى درودگر بود و پسر عم مريم بود. مريم را با كفاله خود گرفت. مريم درو انكسارى و دلشكستگى مى ديد. گفت: يابن عم! دل مشغول مدار كه خداى روزى ما برساند و

1.«او را» در نسخه نيست.

2.بالاى كوه.

3.چون درآمدى در حال خود بودى.

4.زمستانى.

5.تابستانى بودى.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
460

عبادتگاه را نشايد به قبولى نكو. ۱
ضحاك گفت از عبداللّه عباس كه او را توفيق داد تا ره نيك بختان سپرد. او را تمام خلق راست اندام آفريد. زكريا او را كفاله كرد و در خويشتن پذيرفت. ۲
مفسران گفتند: چون حَنَّه بار به مريم بنهاد، او را در خرقه پيچيد سخت و بياورد و در مسجد پيش اَحْبار و علما بنهاد و ايشان سَدَنه و حَجَبه بيت المقدس بودند. گفت: برگيريد اين نذيره را؛ يعنى آنكه نذر در حق او آمد. زكريا گفت: من اولى ترم به او؛ براى آنكه خاله او در خانه من است. اَحْبار گفتند: ما بدين راضى نباشيم كه اگر به خاله رها كردندى، ۳ به مادرش رها كردندى. او در مُنافَسه و مُناقَشه كردند؛ براى آنكه عمران امامى بود در ميان ايشان و صاحب قربانِ ۴ ايشان بود، هر كسى رغبت كرد كه تولاى تربيت فرزند او كند.
گفتاگوى ۵ بسيار شد. قرار دادند بر قرعه كه قرعه برافكنند. هر كس ۶ كه نام او به قرعه برآيد، به اوش ۷ دهند و ايشان بيست و نه مرد بودند. ۸ برفتند و هر يكى تيرى بتراشيد و نام خود بر او نقش كرد و به كنار جوى اردن [ارودن] آمدند و تيرها در آب انداختن گرفتند. همه ۹ به آب فرو شد، مگر تير زكريا كه بر سر آب بماند.
سُدّى گفت: تيرها در آب ۱۰ انداختند همه آب ببرد، مگر تير زكريا كه بر سر آب ايستاده ۱۱ بماند. چون حال چنين بود دست بداشتند و او را به زكريا تسليم كردند، و زكريا عليه السلام پيغمبرى ۱۲ بود معروف و هُوَ زَكَريّا آذر بن مسلم بن صدوق مِنْ اَوْلادِ سُلَيمان بن داوودند عليهماالسلام.

1.پيغامبرى.

2.روض الجنان، ج ۴، ص ۲۹۰ ـ ۲۹۵.

3.پزرفت.

4.رها كردند.

5.قرآن.

6.گفت و گوى.

7.نام هر كس كه....

8.باو دهند.

9.بفرستادند هر يك....

10.همه تير در آب فرو شد.

11.به آب فرو شد.

12.بر آب استاده بود.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135761
صفحه از 592
پرینت  ارسال به