469
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

(عزوجل)! عازر را زنده كن. در حال گور شكافت و عازر برخاست و روغن از اندام او مى چكيد و با عيسى با شهر آمد و مدتى دراز بماند و فرزندان ۱ آمدند او را.
ديگر عيسى عليه السلام مى رفت. جنازه اى مى بردند و پيرزنى در قفاى آن جنازه ايستاده و جزع مى كرد. عيسى عليه السلام دعا كرد و او بر نعش زنده شد و باز نشست و به پاى خود از گردن مردان كه او را برگرفته بودند به زير آمد و با خانه رفت و عمرى بماند و فرزندان آورد.
سه ديگر زنى بود كه او را ابنة العاشر گفتندى. از عيسى عليه السلام درخواستند كه او را زنده كن. ۲ عيسى عليه السلام دعا كرد، خداى تعالى او را زنده كرد و روزگارى ۳ دراز بماند و فرزندان زاد.
چهارم سام بن نوح بود و آن چنان بود كه عيسى عليه السلام چون دعوت كرد و دعوى احياى موتى كرد، او را گفتند: كدام مرده زنده كنى؟ هر كس را كه شما خواهيد. ايشان انديشه كردند و گفتند: مرده ديرينه را انديشه بايد كرد تا بدانيم كه راست مى گويد يا نه؟ گفتند: براى ما سام بن نوح را زنده كن. گفت: گورش با من نماييد. ايشان او را به سر گور او بردند. او خداى را به نام مهترين بخواند. خداى سام را زنده كرد در گور، و عيسى عليه السلام گفت: يا سام! برخيز به فرمان خداى.
سام از گور برخاست و نيمه سر او سفيد شده بود و مى گفت: قيامت برخاسته است؟ گفت: نه وليكن من خداى را به نام مهترين ياد كردم؛ يعنى بخوانديم تا تو را زنده كرد ـ و در عهد او پس از آن مردم را موى سپيد نشدى تا به عهد ابراهيم عليه السلام ـ
عيسى عليه السلام او را گفت: نه تو جوان بودى كه تو را وفات رسيد؟ چرا مويت سپيد شده است؟ گفت: چون آواز تو شنيدم، پنداشتم كه قيامت برخاسته ۴ است. از هول قيامت مويم سپيد شد. گفت: تو را چند سال بود كه وفاتت رسيد؟ گفت: پانصد

1.فرزندان او آمدند.

2.كنى.

3.و در كارى.

4.برخواسته است.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
468

گِل بگرفتى و شكل خفاشى بكردى و به دهن باد درو دميدى. مرغى زنده شدى و بپريدى.
وَهْب مُنَبّه گفت تا مردم در او مى نگريدند، مى پريدى. چون ناپديد شدى، بيفتادى تا فرق بودى ميان آنكه مبتدا خداى آفريده باشد و آنكه به دعاى عيسى و معجزه او كرده باشد. ۱
در عهد عيسى عليه السلام مردم روزگار به علم طب مفاخرت كردندى و صنعت ايشان اين بودى و متفق بودند كه به علم طب اين دو را دوا نتوانند كردن كه دوا نپذيرد. عيسى عليه السلام گفت: شما با آنكه روزگار و عمر درين علم صرف كرده و به درمان و علاج ازين عاجزيد. من بى آنكه مباشرت اين كار كنم و يا دارو و دوا پيش آورم، به فرمان خداى و دعا و اجابت او اينها را درست كنم.

ايشان گفتند: ما نيز به روزگار و معالجه اين معنى بكنيم. گفت: جنس آن نباشد كه من مى گويم؛ به فرمان خدا مرده زنده كنم.
و در اخبار چنين آمد كه عيسى عليه السلام چهار كس را زنده كرد: يكى عازوره ۲ و آن دوست عيسى بود به بعضى دهها. بيمار شد. خواهر را بر عيسى فرستاد تا او را خبر كند از بيمارى او. بيامد و گفت: يا روح اللّه ! دوست ۳ تو عازر سخت رنجور است فلان جاى. و [از] ميان عيسى عليه السلام و آن جايگاه سه روزه را بود. عيسى عليه السلام برخاست ۴ به اصحابش و به آن جايگاه شد كه او آنجا رسيد. عازر بمرده بود ۵ . سه روز بود تا دفنش كرده بودند. او گفت: بياى تا به سر گور او برويم.
عيسى را عليه السلام به سر گور او بردند. عيسى عليه السلام دعا كرد و گفت: اى خداوند هفت آسمان و هفت زمين! تو مرا به ۶ بنى اسرائيل فرستادى تا ايشان را با دين تو خوانم و خبر دهم ايشان را كه تو بر دست من، به دعاى من، مرده زنده كنى. بار خدايا

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۳۳۰.

2.عاضرده.

3.آن دوست.

4.برخواست.

5.پيموده.

6.«به» در نسخه ح نيست.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137969
صفحه از 592
پرینت  ارسال به