در خبر است كه حواريان عيسى دوازده مرد بودند. در سياحتِ عيسى با عيسى مى گرديد در سَهْل و جَبَل و بَرّ و بَحر. چون گرسنه شدندى، گفتندى: يا روح اللّه ! ما گرسنه ايم. عيسى عليه السلام دست در زمين زدى ۱ ؛ اگر سَهْل بودى و اگر جَبل، نان بيرون آوردى، به عدد هر مردى دو نان. چون تشنه شدندى، گفتندى: يا روح اللّه ! ما تشنه شديم. او دست به زمين يا كوه زدى و آب بيرون آوردى. آب باز خوردندى.
روزى گفتندى: يا رسول اللّه ! بهتر از ما در جهان كيست؟ چون گرسنه شويم، تو ما را طعام دهى و چون تشنه شويم، تو ما را آب دهى و در صحبت [و] خدمت تو با تو مى گرديم و عجايب مى بينيم. عيسى عليه السلام گفت: از شما بهتر آن باشد كه از كسب دست خود خورد. ايشان بيامدند، اختيار گازرى كردند و جامه مردمان مى شستند و مزد[ى كه] بر آن مى ستدند، قناعت مى كردند.
... ابن عون گفت پادشاهى از جمله پادشاهان طعامى ساخت و مردمان صالح را جمع كردند و عيسى عليه السلام در آن ميان بود. پادشاه به عيسى مى نگريد. او از كاسه خود به عادت طعام مى خورد و هيچ كم نمى شد او را. گفت: تو چه مردى؟ گفت: من عيسى مريمم عليهاالسلام، پيغامبر خدا؛ و او را دعوت كرد و ايمان آورد و خواصّ مَلِك به او ايمان آوردند و مَلِك رها كردند و در قفاى او ايستادند. حواريان ايشان بودند. ۲
* * *
عبداللّه عباس گفت كه پادشاه بنى اسرائيل خواست تا عيسى را بكشد. اعوان و شرطه خود را به طلب ۳ او فرستادند او را در راهى بديدند. قصد گرفتن او كردند. بگريخت در كوى [كوهى] شد و در آن كوى [كوه] در سوراخى شد. از پى او برفتند. يكى را كه از ايشان خبيث تر بود، گفتند: تو در رو و او را بيرون آور. او در آنجا رفت، كس را نديد. چون بيرون آمد، خداى تعالى شَبَه عيسى بر او افكند. او را بگرفتند. او