477
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

و در زمين بفرستاد. هر يكى را به جانبى ۱ تا دعوت كنند خلقان را با دين خداى و خداى تعالى عيسى را به آسمان برد و حواريان پراكنده شدند، هر يكى به جانبى از جوانب زمين. براى دعوت هر كس به آن زمين كه فتاد ۲ ، خداى تعالى او را لغت آن قوم بآموخت تا به زبان آن ايشان را دعوت كرد.
اهل تواريخ گفتند: چون مريم به عيسى بار گرفت، او را سيزده سال بود و عيسى به بيت لحم زاد به زمين اورى شصت و پنج سال گذشته از غلبه اسكندر بر زمين بِابِل پنجاه و يك سال گذشته از مُلكِ اشكانيان، و خداى وحى كرد به او از پس سى سال ـ بر يك قول ـ و او را از بيت المقدس به آسمان برد، شبِ قدر از ماهِ رمضان.
و چون عيسى را عليه السلام به آسمان بردند، او را سى و سه سال بود و مدت نبوت او سه سال بود و مادر از پس كه او را به آسمان بردند، شش سال بماند. ۳
* * *

كلبى ۴ روايت كرد از ابو صالح از عبداللّه عباس كه گفت: يك روز عيسى عليه السلام روى به جماعت جهودان نهاد. ايشان چون او را بديدند، گفتند: جاءَكُم السّاحِرين السّاحِرة الفاعِل بن الفاعِلَة وَقَذْف كردند، و دشنام دادند عيسى را و مادرش را. عيسى عليه السلامگفت: بار خدايا! تو خداى منى و من از روح تو آمدم و مرا به كلمه خود آفريدى و من از قِبَل خود نيامدم به ايشان. بار خدا! لعنت كن بر آنان كه مرا و مادر مرا دشنام دادند.
و خداى تعالى دعاى عيسى را اجابت كرد و ايشان همه را تا خوكان كرد. چون يهودا كه سَرِ جهودان بود، آن بديد، بترسيد كه بر ايشان نيز دعا كند. اتفاق كردند كه او را ببايد كشتن؛ مجتمع شدند و با او در مناظره آمدند.

1.به جايى.

2.زمين افتاد.

3.روض الجنان، ج ۴، ص ۳۴۷ ـ ۳۴۹.

4.دنباله داستان از اينجا از متن نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى ملى به شماره ۱۶۳۷۸ تهيه و تنظيم شد.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
476

گفت: من صاحب شماام فلان. از او قبول نكردند و او را بياويختند و عيسى را عليه السلام به آسمان بردند.
وَهْب گفت: در شب بيامدند و عيسى را بگرفتند و درختى بزدند و خواستند تا عيسى را بر دار كنند. خداى تعالى شب تاريك بكرد ۱ و فرشتگان را بفرستاد تا عيسى را از آنجا ببردند و ايشان به جاى عيسى عليه السلام آن مرد را كه برو راه نموده بود، بگرفتند و بياويختند و آن شب عيسى عليه السلام در اول شب حواريان را جمع كرد و ايشان را وصايت ۲ كرد و گفت: پيش از آنكه خروس بانگ كند، يكى از شما كافر شود و مرا به درمى چند بفروشد. حواريان متفرق شدند و عيسى جايى پنهان شد.
اين مرد كه عيسى گفته بود، بيامد جهودان را گفت: مرا چه دهيد، اگر شما [را ]راه نمايم بر عيسى؟ گفتند. تو را سى درم دهيم. او بيامد و ايشان را به سر عيسى آورد. عيسى را بگرفتند و به زير درخت آوردند.
خداى تعالى شبه او بر اين مرد افكند ـ و نام او يهودا بود ـ تا او را بگرفتند و بياويختند و عيسى را به آسمان بردند. و به روايت ديگر عيسى را فريشتگان از آنها بردند. مادر عيسى عليه السلام در شب بيامد و چنان گمان بردند كه عيسى را بر دار كرده اند و زنى با او بود. عيسى عليه السلام او را دعا كرده بود تا از ديوانگى خداى او را شفا داده بود و هر دو در زير آن درخت مى گريستند و جزع مى كردند.
[عيسى] بيامد و گفت شما بر كه مى گرييد ۳ و براى چه جزع مى كنيد ۴ ؟ گفتند ما بر پيغمبر خداى عيسى مريم مى گرييم كه او را بر دار كرده اند. گفت: هيچ مگوييد و جزع مكنيد؛ من عيسى ام. خداى تعالى مرا نگاه داشت و اين آويخته آن منافق است كه مردم را بر سر من آورد. ايشان دلخوش شدند و برگرديدند.
پس از هفت روز، عيسى عليه السلام بيامد و حواريان را جمع كرد و ايشان را وصيت كرد

1.كرد.

2.وصيت كرد.

3.مى كرئى.

4.مى كنى.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137749
صفحه از 592
پرینت  ارسال به