و دو ماهى كوچك. گفت: بيار. بياورد. عيسى عليه السلام آن نانها پاره كرد و از ماهيان چنان پاره كرد و بر سر آن دعا كرد تا خداى تعالى بر آن بركت كرد و آن نانها درست بكرد. هر پاره نانى شد و هر پاره اى ماهى شد. آنگه عيسى عليه السلام برخاست و به دست خود هر يكى را پاره اى پيش مى نهاد. آنگه گفت: بخوريد به نام خداى. از طعام مى فزود تا به زانوى ايشان برسيد. چندان كه توانستند، بخوردند و پنج زنبيل بماند و حاضر پنج هزار مرد و پسر بودند. شكر خدا بگزاردند و يك بار دگر بخواستند. عيسى عليه السلامدعا كرد. خداى تعالى خوانى بفرستاد، چند نان برو و چند ماهى. عيسى عليه السلام چنان [كرد] كه در اول كرده بودند. ايشان از آن بخوردند و با شهرها و ديهاى خود رفتند و ديگران را خبر دادند باور نداشتند ايشان را و گفتند شما را مسحور كرد و چشمهاى شما خطا ديد. عيسى عليه السلام بر ايشان دعا كرد. خداى تعالى ايشان را مسخ كرد.
قتاده گفت: آن خوان هر بامداد و شبانگاه فرود مى آمد. هر جا كه ايشان بودندى چنانكه مَنّ و سلوى بر قوم موسى.
عطا بن ابى رَباح روايت كرد از سلمان فارسى رحمه الله كه او گفت: و اللّه كه عيسى عليه السلامهيچ چيز را از مَساوى متابعت نكرد، و هرگز هيچ يتيم را باز نزد، و به قهقهه نخنديد، و مگس از روى خود نراند، و از بويهاى كريه بينى نگرفت، و هرگز بازى نكرد، و چون حواريان انا و خوان خواستند، جامه صوف درپوشيد و بگريست و گفت: اللّهمَّ رَبَّنا اَنْزِل عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماء فارْزُقْنا عَلَيْها طَعاماً نَاْكُلُه وَاَنْتَ خَيْرُ الرّازِقين.
خداى تعالى سفره سرخ بفرستاد از ميان دو ابرو. ايشان در او مى نگريدند كه از هوا در مى آمد و پيش ايشان فرود آمد. عيسى عليه السلام بگريست و گفت: بار خدايا! ما را از جمله شاكران كن. خدايا! رحمت كن و مُثله و عقوبت مكن، و جهودان مى نگريدند در او [به] تعجب و بويى شنيدند از او كه از آن خوش تر نبود. عيسى عليه السلامگفت: كسى كه نيكو عمل تر است، بايد كه برخيزد و دستار از روى اين خوان برگيرد. شَمعون صَفا گفت: يا روح اللّه ! تو اولى ترى. عيسى عليه السلام وضوى نماز تازه كرد و نمازى