بخواند در او سجع ديد و گفت: همانا اين نثر را نظم توان كردن. آن را نظم كرد و بيت ها (سر مرثيه بخواند درو سجع ديد و گفت همانا اين نظم را نثر توان كرد. آن را نظم كرد و بيت) ۱ اين است.
تَغَيَّرتِ البلاد و من عليهافَوَجَهُ الارض مُغْبِرٌ قبيحٌ
و حوا عليهاالسلام در مرثيه هابيل گفت:
دَعِ الشَّكوى فقد هَلَكا جَميعاًبِهلكٍ ليس بالثَّمنِ الربيح
... الخ
ابليس (عليه اللعنه) ايشان را جواب داد و ايشان را در شب بر سبيل شماتت به اين بيتها گفت:
تَنَحَّ عَن البِلاد و ساكِنيهافَبى فى الخُلد ضاقَ بِكَ الفَسيح
... الخ
راوى خبر گويد سالم بن الجعد كه هابيل را بكشتند. آدم عليه السلام بر مصيبت او صد سال دلتنگ بود و لب او به خنده بگشاد. ۲ چون سالش به صد و سى رسيد پس آن بود كه هابيل را بكشتند به پنج سال، حوا شيث را بزاد و تفسير آن به لغت ايشان هبة اللّه بود و خداى تعالى او را علم ساعات شب و روز معلوم كرد و عبادتى كه در آن اوقات بايد كردن و بر او پنجاه صحيفه فرو فرستاد و او را به وصى آدم كرد و به ولى عهد او. ۳
و قابيل را گفت: برورانده و ترسيده اى؛ چنان كه از كس ايمن نباشى. او را دست خواهر گرفت اقليما و برفت و به عدن شد از زمين يمن. ابليس به او آمد و او را وسوسه كرد و گفت: ندانى كه آتش قربان برادرت براى آن خورد كه او
1.مطلب داخل پرانتز، در ضمن مطلب ذكر شد و در تفسير نيست. روض الجنان، ج ۶، ص ۳۴۶.
2.خ ل: نگشاد. روض الجنان، ج ۶، ص ۳۴۷.
3.روض الجنان، ج ۶، ص ۳۴۵.