گفت: پدرانتان همچنين بودند؟ گفتند: بلى، ما اين طريقه از پدران گرفته ايم كه طريقه ايشان آن بود كه بر درويشان رحمت كردندى و با محتاجان مواسات و از ظالمان عفو كردندى و احسان كردندى با آنان كه با ايشان اسائت كردندى و با جاهلان حلم كردندى و امانت نگاه داشتندى و وقت نماز محافظت كردندى و به عهد وفا كردندى و وعده را انجاز كردندى. خداى تعالى لاجرم كارهاى ايشان به صلاح بداشت و بركت و صلاح ايشان به ما رسانيد.
قتاده روايت كرد از ابو رافع از ابو هريره كه رسول عليه السلام گفت: يأجوج و مأجوج بيايند و اين سدّ مى شكافند تا نزديك آن باشد كه شعاع آفتاب بينند.
چون شب درآيد، گويند باز كرديم كه فردا تمام بشكافيم و در شهرها رويم. خداى تعالى، روز ديگر همچنان [باز] كند كه بوده باشد. هم بر اين قاعده هر روز اين كار كند تا آنگه كه وقت آمدن ايشان باشد. آنكه بر سر كار ايشان بود، گويد باز گرديد كه فردا تمام كنيم و در شهرهاى ايشان شويم، ان شاء اللّه .
[بر] دگر روز كه باز آيند، همچنان باشد كه رها كرده باشند، تمام بشكافند و در شهرها آيند و آبها باز خورند و مردم از ايشان بگريزند و با حصنها شوند تا به جمله زمين برسند. آنگه گويند جمله زمين ما را مُسخَّر شد، اكنون قصد آسمان بايد كرد. تير در آسمان انداختن گيرند. تيرهاشان باز آيد خون آلود براى امتحان. خداى تعالى كسى را بر ايشان گمارد تا همه را بكشند و دوابّ زمين و سباع گوشتهاى ايشان بخورند از آن همچنان فربه شوند كه چهارپايان از نبات ربيع.
ابو سعيد خُدرىّ گفت از رسول عليه السلام شنيدم كه يأجوج و مأجوج سدّ بگشايند و بيرون آيند؛ چنان كه خداى تعالى گفت: «وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ»۱ و مردم از ايشان بگريزند و با حصنها شوند؛ تا به دجله رسند. هر آب كه در دجله بود، با خورند، چنان كه خشك شود و كسانى كه آنجا گذر كنند، گويند وقتى جويى بوده