493
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

گفت: پدرانتان همچنين بودند؟ گفتند: بلى، ما اين طريقه از پدران گرفته ايم كه طريقه ايشان آن بود كه بر درويشان رحمت كردندى و با محتاجان مواسات و از ظالمان عفو كردندى و احسان كردندى با آنان كه با ايشان اسائت كردندى و با جاهلان حلم كردندى و امانت نگاه داشتندى و وقت نماز محافظت كردندى و به عهد وفا كردندى و وعده را انجاز كردندى. خداى تعالى لاجرم كارهاى ايشان به صلاح بداشت و بركت و صلاح ايشان به ما رسانيد.
قتاده روايت كرد از ابو رافع از ابو هريره كه رسول عليه السلام گفت: يأجوج و مأجوج بيايند و اين سدّ مى شكافند تا نزديك آن باشد كه شعاع آفتاب بينند.
چون شب درآيد، گويند باز كرديم كه فردا تمام بشكافيم و در شهرها رويم. خداى تعالى، روز ديگر همچنان [باز] كند كه بوده باشد. هم بر اين قاعده هر روز اين كار كند تا آنگه كه وقت آمدن ايشان باشد. آنكه بر سر كار ايشان بود، گويد باز گرديد كه فردا تمام كنيم و در شهرهاى ايشان شويم، ان شاء اللّه .
[بر] دگر روز كه باز آيند، همچنان باشد كه رها كرده باشند، تمام بشكافند و در شهرها آيند و آبها باز خورند و مردم از ايشان بگريزند و با حصنها شوند تا به جمله زمين برسند. آنگه گويند جمله زمين ما را مُسخَّر شد، اكنون قصد آسمان بايد كرد. تير در آسمان انداختن گيرند. تيرهاشان باز آيد خون آلود براى امتحان. خداى تعالى كسى را بر ايشان گمارد تا همه را بكشند و دوابّ زمين و سباع گوشتهاى ايشان بخورند از آن همچنان فربه شوند كه چهارپايان از نبات ربيع.
ابو سعيد خُدرىّ گفت از رسول عليه السلام شنيدم كه يأجوج و مأجوج سدّ بگشايند و بيرون آيند؛ چنان كه خداى تعالى گفت: «وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ»۱ و مردم از ايشان بگريزند و با حصنها شوند؛ تا به دجله رسند. هر آب كه در دجله بود، با خورند، چنان كه خشك شود و كسانى كه آنجا گذر كنند، گويند وقتى جويى بوده

1.انبيا (۲۱): آيه ۹۶.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
492

گفت: چرا در ميان شما امير نيست؟ گفتند: براى آنكه ما [چيزى نكنيم كه ما را امير بايد تا ادب كند] [گفت چرا در شهر شما حاكم نيست گفتند براى آنكه ما] انصاف يكديگر دهيم.
گفت: چرا در ميان شما توانگر نيست؟ گفتند: براى آنكه ما افتخار نكنيم به كثرت مال.
گفت: چون است كه در ميان شما منازعت و مخالفت نيست؟ گفتند: از سلامت سينه ما.
گفت: چرا شما را با هم خصومت نباشد؟ گفتند: براى آنكه خويشتن را از حكم ساكن كرديم.
گفت: چرا در ميان شما ملوك و پادشاهان نيستند؟ گفتند: براى آنكه ما فخر نكنيم.
گفت: چون است كه كلمه شما يكى است؟ گفتند: براى آنكه ما مخالفت و خصومت نكنيم با يكديگر.
گفت: چون است كه شما چنين افتاده ايد؟ گفتند: از آنجا كه دلهاى ما سليم است، خداى تعالى غِلّ و حَسَد از دلهاى ما بيرون كرده است.
گفت: چرا در ميان شما درويشان نه اند؟ گفتند: براى آنكه ما حق ايشان به ايشان دهيم.
گفت: چون است كه عمرتان دراز است؟ گفتند: براى آنكه ما برحق كار كنيم و حكم به عدل كنيم.
گفت: شما چرا باز نخنديد؟ گفتند: براى آنكه ما از گناه مى ترسيم، به استغفار مشغوليم.
گفت: غمناك و خشمناك نه ايد؟ گفتند: براى آنكه ما تن بر بلا مُوَطَّن كرده ايم.
گفت: چون است آفاتى كه به مردمان مى رسد، به شما نمى رسد؟ گفتند: براى آنكه ما توكل جز بر خداى نكنيم و بر انواع و نجوم كار نكنيم.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136753
صفحه از 592
پرینت  ارسال به