گفتند ايشان را بخوريد از روزى خدايتان و شكر كنيد او را. اين شهر شما شهرى خوش است و خدايتان خدايى است آمرزنده.
وَهب گفت خداى تعالى سيزده پيغمبر را به سبا فرستاد تا ايشان را با خداى خواندند و تذكر نعمت خداى كردند و ايشان اعراض كردند و عُدُول و كفر آوردند و گفتند ما خداى را بر خود نعمتى نمى شناسيم و اگر اين نعمت او كرده است، بگوى تا باز گيرد از ما. حق تعالى گفت: ما سيلِ عَرِم بر ايشان بفرستاديم.
و مفسران در عَرِم خلاف كردند. بعضى گفتند عَرِم خود نام سيل است، و بعضى گفتند باران عظيم باشد، و گفتند نام وادى است، و گفتند نام آن موش بود كه آن بند را سوراخ كرد، و گفتند نام بندى است كه آنجا كرده بودند.
عبداللّه عباس گفت عَرِم نام بندى است كه بلقيس كرد آنجا و سبب آن بود كه براى آب خلاف بسيار مى كردند و منازعه بود ميان ايشان تا به محاربه و مخاصمت انجاميد. بلقيس برخاست و از ميان ايشان برفت و به كوشكى شد كه او را بود و در ببست و روى به ايشان ننمود و ايشان برخاستند و پيشِ او رفتند و عذر خواستند و شفاعت كردند او را كه باز آى كه ما ديگر مانند آن نكنيم. او برخاست و بيامد و بفرمود تا آنجا كه رهگذر آن آب بود، بندى كردند عظيم، و آن عَرِم است به لغت حِميَر و آن سدّى بود كه او بفرمود ميان دو كوه، به سنگ و قير بساختند و آن را سه در كرد: يكى از بالاى و ديگر در زير آن بركه عظيم بكرد و آن را دوازده راه بكرد، به عددِ جويهاى ايشان تا چون باران آمدى و سيل آب در پس آن سدّ مجتمع شدى، آنگه درِ بالا بگشادندى تا آب در آن بركه آمدى. چون كمتر شدى، در ميان بگشادى. چون كمتر شدى، درِ زيرين بگشادى و آن بركه آب قسمت كردى در جويها و بفرمود تا پشك گوسفند در آب افكندى. هر كجا آب بيشتر بودى، آن پشك سريع تر برفتى و بفرمود تا به اقوام راستى آوردندى هم برين نَسَق اين بكرد و همچنين مى بود تا آنگه كه بلقيس گذشته شد.