519
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

گفتند ايشان را بخوريد از روزى خدايتان و شكر كنيد او را. اين شهر شما شهرى خوش است و خدايتان خدايى است آمرزنده.
وَهب گفت خداى تعالى سيزده پيغمبر را به سبا فرستاد تا ايشان را با خداى خواندند و تذكر نعمت خداى كردند و ايشان اعراض كردند و عُدُول و كفر آوردند و گفتند ما خداى را بر خود نعمتى نمى شناسيم و اگر اين نعمت او كرده است، بگوى تا باز گيرد از ما. حق تعالى گفت: ما سيلِ عَرِم بر ايشان بفرستاديم.
و مفسران در عَرِم خلاف كردند. بعضى گفتند عَرِم خود نام سيل است، و بعضى گفتند باران عظيم باشد، و گفتند نام وادى است، و گفتند نام آن موش بود كه آن بند را سوراخ كرد، و گفتند نام بندى است كه آنجا كرده بودند.
عبداللّه عباس گفت عَرِم نام بندى است كه بلقيس كرد آنجا و سبب آن بود كه براى آب خلاف بسيار مى كردند و منازعه بود ميان ايشان تا به محاربه و مخاصمت انجاميد. بلقيس برخاست و از ميان ايشان برفت و به كوشكى شد كه او را بود و در ببست و روى به ايشان ننمود و ايشان برخاستند و پيشِ او رفتند و عذر خواستند و شفاعت كردند او را كه باز آى كه ما ديگر مانند آن نكنيم. او برخاست و بيامد و بفرمود تا آنجا كه رهگذر آن آب بود، بندى كردند عظيم، و آن عَرِم است به لغت حِميَر و آن سدّى بود كه او بفرمود ميان دو كوه، به سنگ و قير بساختند و آن را سه در كرد: يكى از بالاى و ديگر در زير آن بركه عظيم بكرد و آن را دوازده راه بكرد، به عددِ جويهاى ايشان تا چون باران آمدى و سيل آب در پس آن سدّ مجتمع شدى، آنگه درِ بالا بگشادندى تا آب در آن بركه آمدى. چون كمتر شدى، در ميان بگشادى. چون كمتر شدى، درِ زيرين بگشادى و آن بركه آب قسمت كردى در جويها و بفرمود تا پشك گوسفند در آب افكندى. هر كجا آب بيشتر بودى، آن پشك سريع تر برفتى و بفرمود تا به اقوام راستى آوردندى هم برين نَسَق اين بكرد و همچنين مى بود تا آنگه كه بلقيس گذشته شد.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
518

سيل عرم ۱

فروة بن مسيك العطيفى روايت كرد از رسول صلى الله عليه و آله وسلم، مردى پرسيد كه: يا رسول اللّه ! سبا چيست؟ نام مردى است يا نام زنى يا نام شهرى يا زمينى يا كوهى يا وادى اى؟ گفت: نام شهر و زمين و كوه و وادى نيست؛ بل نام مردى است از اعراب كه او را ده پسر بود. شش از ايشان به يمن رفتند و چهار به شام. اما آنان كه به يمن رفتند، كِندَه بود و اَشعر و ازْد ومذحَج و اَنمار و حِميَر. مرد گفت: اَنمار كيست يا رسول اللّه ؟ گفت: آنكه خَثعَم وبجَيله ازوست. و اما آن چهار كه به شام رفتند، عامله بود و خدام و لخم و غسّان.
و در سبأ صَرف و ترك صَرف رواست و به هر دو خوانده اند. آنكه صرف كرد، گفت نام مردى است بعينه، و آنكه صرف نكرد، گفت نام قبيله است.
حق تعالى گفت: سبأ را در مساكن و جايهاى ايشان آيتى بود و دلالتى و آن دو بستان بود: يكى بر راستِ آن كه در زمين ايشان شدى، و ديگر بر چپِ او، و گفتند آيت آن بود كه در زمين ايشان هيچ چيز از موذيات نبودى از حشرات و هوامِّ زمين از مار و كژدم و كيك و سراسك و پشه و شپش و اگر كسى بر زمين ايشان رفتى و در جامه او چيزى از موذيات بودى، به هواء آن جايگاه بمردندى و در آن بستانهاى ايشان چندان ميوه بود كه اگر كسى سبدى برسر گرفتى و در زير آن درختان بگذاشتى كه به آن سوى شدى، سبد او پر از ميوه بودى بى آنكه او به دست گرفتى.

1.اين داستان از روى تفسير چاپى ابوالفتوح كه به سال ۱۳۱۵ در تهران طبع شد تنظيم گرديد.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135629
صفحه از 592
پرینت  ارسال به