537
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

روى ننمودى ايشان را ماهى آرزو آمد. مردى بيامد روز شنبه و ماهى بگرفت و رسنى در دنبال او بست دراز و بر كنار دريا ميخى بكوفت و رسن به آن ميخ بست و ماهى را در آب كرد. بر دگر روز نيامد روز يكشنبه و آن ماهى را بگرفت و به خانه برد و بريان كرد. همسايه از سراى او بوى ماهى شنيد. گفت: يا فلان! از سراى تو بوى ماهى مى آيد. نبايد كه ماهى گرفته باشى. گفت: اين بوى نه از سراى من است. مرد همسايه در رفت و بديد دلتنگ شد و گفت: اى مرد از خداى نترسى كه اين را حرام كرده است و او را وعظ كرد، نشنيد و يك دو روز انتظار عذاب مى كرد. چون خداى تعالى مُعالجه نكرد، مرد دلير شد بر دِگر شنبه. دو ماهى بگرفت و رسن ببست؛ چنان كه گفتيم. روز يكشنبه بگرفت چون عذاب نيامد، با مردمان بگفت. مردم همه به اين كار شدند و خويشتن به اين كار دادند و بر ماهى گرفتن شنبه دلير شدند و ماهى بسيار بگرفتند و خوردند و پختى [يخنى] كردند و فروختند و مالهاى عظيم از آن جمع كردند و در آن شهر هفتاد هزار مرد بودند، به سه فرقه شدند. گروهى كاره بودند و نهى كردند و گروهى ظالم بودند و تعدّى كردند و گوش به آن نكردند و گروهى آن بودند كه آن ناهيان را گفتند.
اين مردمان كه كاره معصيت بودند و ناهى منكر اين ظالمان را گفتند: ما با شما درين شهر نباشيم. اين شهر با ما ببخشيد. شهر ببخشيدند و به دو قسمت كردند و ديوارى بلند برنهادند و در جدا كردند و گفتند ما يقين دانيم كه خداى عذاب فرستد تا بارى ما از شما جدا باشيم. چون مدتى بر اين برآمد و ايشان الاّ اصرار نيفزودند، خداى تعالى ايشان را عذاب فرستاد و همه را خوك و بوزينه گردانيد.
روزى كه اين مصلحان برخاستند، از آن نيمه شهر هيچ آوازى و حسّى نشنيدند و كس برون نيامد و در نگشاد. عجب داشتند. گفتند اين مردمان دوش به يك بار مست بودند و امروز هيچ بيدار نشدند. چون روز نيك برآمد، نردبانها فرا ديوارها نهادند و فرو نگريدند. همه اهل آن شهر خوك و بوزينه شده بودند.
* * *


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
536

مى گريست. گفتم: اى پسر عمّ رسول! چرا مى گريى؟ گفت: از اين آيه كه مى خوانم در سوره اعراف. گفتم: آن آيه كدام است؟ گفت: اين آيات. آنگه گفت: اَيْلَه شناسى؟ گفتم: آرى. گفت: بدان كه به آن شهر جماعتى جهودان بودند در عهد داوود عليه السلام كه بر ايشان صيد ماهى حرام كرده بودند روز شنبه و سبب آن بود كه جهودان را تعظيم روز آدينه فرمودند و عبادت درو؛ چنان كه شما را فرموده اند. خلاف كردند و آن روز شنبه بدل كردند.
خداى تعالى ايشان را امتحان كرد به صيد ماهى در روز شنبه به آنچه كردند از تبديل آدينه به شنبه. خداى تعالى گفت: چون خلاف كرديد فرمان مرا، من اين روز بر شما حرام كردم و شما را فرمودم به تعظيم اين روز. هر كه اين روز معصيت كند و جز به طاعت مشغول باشد، او را عذاب كنم. و ايشان را نهى كرد از آنكه روز شنبه ماهى گيرند. چون روز شنبه بودى، چندان ماهى پديد آمدى بر روى آب بزرگ و نيكو و فربه با شكمها، چون شكمهاىِ شترانِ آبستن و بر يكديگر مى افتادندى از بسيارى؛ چنان كه روى آب بپوشيدندى. ايشان آن مى ديدند و زهره نداشتندى كه يكى را تعرض رسانند و چون شنبه بگذشتى، يك ماهى روى ننمودى در طول هفته تا ديگر روز شنبه آمدى. ماهيان همچنان انبوه شدندى. روزگارى برين آمد. شيطان ايشان را وسواس كرد و گفت: اى بيچارگانِ بى تدبيران! شما را نهى از روز شنبه كرده اند، پيرامن اين دريا حوضها و جايگاهها بكَنيد و آب دريا را راه بدو كنيد روز آدينه تا ماهيان در آن حوضها و جايها شوند روز شنبه. آنگه به آخر روز راه ببنديد بر ايشان، تا بازپس نتوانند شد. آنگه روز يكشنبه بگيريد. ايشان گفتند اين چاره اى لطيف است. همچنان كردند: روز آدينه حوضها پر آب كردند و روز شنبه پر از ماهى شدند و آخر روز راه بگرفتند و روز يكشنبه همه را بگرفتند. اين معنى پيشه كردند و بر دست گرفتند.
ابن زيد گفت ايشان را روز شنبه ماهى به اين صفت بيامدى و در دگر روزها، يكى

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137740
صفحه از 592
پرینت  ارسال به