57
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

نوح گفت: من نمى گويم كه خزائن خداى نزديك من است و اين براى آن گفت كه او را به درويشى و قلت ذات اليد طعنه زدند. گفت: من دعوى توانگرى نمى كنم و نيز نمى گويم كه من غيب دانم و اين براى آن گفت كه چون او خبر دادى از بعضى غايبات به اعلام خداى تعالى گفتند: تو دعوى غيب مى كنى و فلان چيز ما را خبر ده و فلان احوال ما را بگو و من نمى گويم كه من فرشته ام و سبب آن بود كه ايشان اعتقاد كرده بودند كه پيغامبر بايد تا فرشته باشد. گفتند: چون دعوت نبوت مى كنى، دعوى فرشته كرده باشى. او گفت من اين نمى گويم و نيز نمى گويم آنان را كه چشم شما ايشان را حقير مى داريد و ايشان در چشم شما نمى آيند از قوم من كه ايمان آورده اند نگويم كه خداى تعالى ايشان را چيزى نخواهد دادن. براى آنكه من درون ايشان و باطن ايشان ندانم، خداى تعالى عالم تر است به آنچه در دل ايشان است. اگر ايمان و نيت خير در دل دارند ايشان را خير و ثواب دهد و اگر كفر و معصيت در دل دارند و به آن مستحق باشند با ايشان كار كند چه اگر من چنين كنم از جمله ظالمان ستمكاران باشم.
ايشان به جواب در آمدند و گفتند: اى نوح، با ما جنگ و جدال آغاز كردى و از حد و اندازه بردى جدل [با]ما. ۱
ما به تو ايمان نخواهيم آوردن آنچه را وعده مى دهى از عذاب بيار، اگر چنان كه راست مى گويى. ۲
نوح عليه السلام جواب داد كه آن به دست من نيست، آن به فرمان خداست، بيارد هرگه كه خواهد و شما نتوانيد دفع آن كردن و در زمين عاصى باز ايستادن و خداى را عاجز كردن و غالب شدن.
آنگه گفت: نصيحت من شما را سود ندارد. من خواهم كه شما را نصيحت كنم،

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۶۰.

2.همان.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
56

نوح گفت قوم را اگر برگرديد از من و وعظ من نشنويد و پند من نپذيريد من بر اين دعوت كه شما را مى كنم اجر و مزدى [و جُعلى] طمع ندارم اجر مزد و ثواب من بر خداى تعالى است و مرا فرموده اند تا از جمله مسلمانان باشم و متابعت رأى شما نكنم و اگر مرا پاداشتى بودى جز بر خداى تعالى نبود و آنگه خداى تعالى باز نمود كه قوم با او چه كردند و او چه كرد. گفت: قوم او را به دروغ داشتند و باور نداشتند او را، ما او را برهانيديم و آن قوم كه با او در كشتى بودند و ايشان را خليفه كرديم در زمين يعنى بازمانده و قائم مقام آن هلاك شدگان و آن كافران را كه به آيات ما تكذيب كردند و به طوفان غرق كرديم. بنگر تا عاقبت آنان كه ما انذار كرديم ايشان را و ايشان نترسيدند و وعظ قبول نكردند به كجا رسيد از بوار و هلاك. ۱

ما نوح ۲ را به اين فرستاديم كه تقرير توحيد كند و گويد جز خداى را ميپرستيد. آنگاه بر سبيل شفقت گفت: من مى ترسم عذاب روزى مولم به در آرنده يعنى روز قيامت چون شما فرمان خداى را مخالفت مى كنيد، جاى آن است كه در حق شما خائف باشند از عذاب آخرت. گفتند ما تو را نمى بينيم، الاّ آدمى همچون ما و ايشان را مستبدع مى آمد كه آدمى پيغمبر باشد. گفتند از روى خلقت تو را بر خود مزيتى نمى بينم و اينان كه اتباع تواند، ما ايشان را نمى بينيم، الاّ اراذل. ۳
نوح عليه السلام قوم را جواب داد، گفت: نبينيد شما كه اگر من از خداى خود بر حجتى و بينتى و بصيرتى باشم و خدا مرا رحمتى داده باشد از نزديك او و آن نبوت است وليكن آن بر شما پوشيده باشد. ۴
نوح گفت: اى قوم من! بر اين اداى رسالت و دعوت شما با ايمان، از شما مالى طمع ندارم و اجرتى و مزدى نمى خواهم. مزد من و ثواب من جز بر خداى نيست.

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۱۸۱.

2.داستان نوح از اينجا از روى نسخه خطى شماره ۸۱۱۱۶۳۷۸ مجلس شوراى ملى تنظيم شد.

3.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۵۷.

4.همان، ص ۲۵۸.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138076
صفحه از 592
پرینت  ارسال به