63
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

بايستد. ۱
حق تعالى آن كشتى ايشان را مى برد در موجى. حق تعالى وصف شدت آن حال كرد و رفتن كشتى در آن امواج، هر موجى چند كوهى و ندا كرد نوح پسرش را و آواز داد او را و گفتند نام اين پسر كنعان بود و گفتند يام بود و دور بود از او و با او در كشتى نبود. ۲ اى پسرك من! با ما در اين كشتى بنشين و با كافران مباش. گفت من با كوهى گريزم تا مرا از آب نگاه دارد. ۳ نوح جواب داد و گفت امروز عاصم و مانع نيست از فرمان خداى. ۴
ايشان در اين مناظره بودند كه موج بر آمد و ميان ايشان حايل شد و پسر غرق گشت. ۵
آنگه چون مدت بر آمد و گفتند چهل روز بود و گفتند چهل روز از آسمان آب مى آمد و در هوا معلق مى استاد و چهل شبانه روز آب از زمين مى بر آمد. آنگاه هر دو بر هم آمد. چون همه عالم آب بگرفت و گفتند: از كوهى كه از آن بلندتر نبود در زمين چهل گز بگذشت و همه عالم خراب شد و همه كافران هلاك شدند و خداى تعالى از ايشان انتقام كرد و كينه بكشيد و نوح مبتلى شد ۶ و قضاى خداى (جل جلاله) برفت وحى كرد به زمين گفتند: اى زمين! آب خود فرو بر، و اى آسمان! آب باز گير و آب بكاهانيدند و به زمين فرو بردند و كشتى نوح بر كوه جودى راست شد و بايستاد و گفتند: هلاك باد گروه ظالمان را. مجاهد گفت كوهها متطاول شدند تا آب به ايشان برسد، ۷ مگر كوه جودى كه او سر فرو برد بر سبيل تواضع آب از بالاى همه كوهها برفت و به جودى نرسيد. در خبر است كه رسول عليه السلام گفت: نوح عليه السلام اول روز از رجب

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۱.

2.همان، ص ۲۷۲.

3.همان، ص ۲۷۳.

4.همان.

5.همان، ج ۱۰، ص ۲۷۴.

6.خ ل: متسلى. همان، ص ۲۷۵.

7.خ ل: نرسد. همان.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
62

مقاتل گفت: نوح عليه السلام تن آدم با خويشتن در كشتى برد صيانة له عن الغرق و آن را حايلى كرد بين الرجال و النساء. چون آب پديد آمد، جمله حيوان زمين سر به نوح نهادند كه ما را بر گير. نوح عليه السلام گفت مرا فرموده اند كه از هر جفتى دو را در كشتى برم كه جفت باشند؛ چه جاى بيش از اين ندارم و حق تعالى اين براى آن كرد تا حيوانات را نسل بريده نشود. ۱

عبداللّه عباس گفت اول چيزى كه نوح در كشتى برد، مورچه خورد بود و آخر چيزى خر بود. چون خر خواست كه در كشتى شود، ابليس در دنبال او آويخت. چندان كه خواست كه برود نتوانست و نوح عليه السلام مى گفت: در رو، و چون چند بار بگفت. نوح عليه السلام گفت: ادخل و ان كان الشيطان معك. از سر ضجارت خر در كشتى رفت و ابليس به او، چون نگاه كرد ابليس را ديد. گفت تو به دستورى كه آمدى در اينجا؟ گفت به دستورى تو. گفت: كه؟ ۲ گفت نه خر را گفتن: ادخل و ان كان الشيطان معك. من با خر بودم آن ساعت به آن آواز در كشتى آمدم. گفت: بيرون رو اى دشمن خداى. جزع كرد و زارى و گفت مرا بيرون مكن. نوح عليه السلام او را بر پشت كشتى كرد.
و در تفسير مالك بن سليمان مى آيد كه مار و كژدم بيامدند. نوح را گفتند ما را در كشتى بر. گفت نبرم كه شما مضرت كنيد. گفتند ما را در كشتى بر كه با تو عهد كنيم كه گزند نكنيم آن را كه نام تو برد، به آن شرط ايشان را در كشتى برد. اكنون هر كس كه از مار و كژدم ترسد، بخواند. «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ * إِنّا كَذلِكَ نَجْزِي الُْمحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ» . هيچ مار و كژدم او را گزند نكند.
حق تعالى از نوح حكايت كرد كه او كرد: آنان را كه با او بودند و به پناه او آمدند و او ايشان را در كشتى مى نشاند گفت ايشان را كه در اين كشتى نشينيد. به نام خداست راندن و ايستادن اين كشتى را كه رود به نام او رود و اگر بايستد هم به نام او

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۶۹.

2.خ ل، كى. همان، ص ۲۷۰.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137908
صفحه از 592
پرینت  ارسال به