كسانى مى كنند كه مال و فرزندان او الاّ زيان كارى نيفزايند او را اگر چه او به آن مغرور است. ۱
و مكر كردند مكرى سخت بزرگ. گفتند مكر (مرد) بزرگ آن بود كه مرد پير مى آمدى دست پسر طفل گرفته و نوح را به او نمودى و گفتى: اى فرزند! من پير شدم؛ باشد كه مرا وفات آيد و تو از پس من بمانى، نگر تا اين مرد تو را نفريبد و فرمان او نكنى كه او جادوست و ديوانه و هيچ نگويد كه درو صلاحى باشد. گفتند رؤسا ضال، أتباع خود را، دست از خدايان خويش بداريد. ۲
محمد بن كعب گفت: آدم را پنج پسر بود: يكى ودّ و يكى سواع يكى يغوث يكى يعوق يكى نَسْر و عُبّاد بودند. يكى از ايشان بمرد، برادران برو اندوهناك شدند، اندوهى سخت. شيطان بيامد و گفت: اگر خواهيد تا صورت او براى شما بنگارم تا در قبله خود بنهيد، چون نماز كنيد درو نگريد و او را ياد كنيد. گفتند: روا باشد. صورتى بكرد از مس و ارزير. آنگه يكى ديگر بمرد، بر صورت او نيز مثالى بكرد.
آنگه مدتى بر آمد به اين مردم. دست از نماز و عبادت بداشتند و روى را در فساد نهادند. شيطان بيامد و گفت: شما خود، هيچ معبود را نپرستيد؟ گفتند: چه پرستيم؟ گفت: اين تماثيل مصور، خدايان پدران شما اند، چرا آن را نمى پرستيد كه در نماز گاه ايشان نهاده است؟ ايشان آن را پرستيدن گرفتند، تا خداى تعالى نوح را بفرستاد و نوح ايشان را با عبادت خدا خواند. ايشان فرزندان و أتباع خود را وصيت كردند و گفتند «لا تَذَرُنَّ الِهَتَكُم»۳ الآيه.
محمد بن القيس گفت: اين پنج كس پنج مرد صالح بودند از عهد آدم تا به عهد نوح ايشان را اتباع بودند كه به ايشان اقتدا كردندى. چون ايشان بمردند، اصحابان