رمانى و زجاج گفتند: آنكه كوتاه ترين ايشان بود، شصت گز بودند كه مردى از ايشان بيامدى و دست در دهن [رَعنِ] كوه زدى و به قوت بجنبانيدى و سنگ از كوه بكندى.
عبداللّه عباس گفت: هر يكى هشتاد گز بودند. ابوحمزه ثمالى گفت: هفتاد گز. مقاتل گفت: دوازده گز. وهب گفت: سر هر يكى از ايشان بر مثال قبه اى بود و به شكلى بود كه در چشم خانه و بينى دره و استخوان سرهاى ايشان سباع خانه ساختندى و بچه زادندى. ياد كنيد نعمتهاى خداى تعالى تا همانا ظفر يابند و بقا و زندگانى و به ثواب خداى برسيد و نعيم دايم.
ايشان بر سبيل انكار و تعجب گفتند: تو بيامده اى ۱ به ما تا ما خداى را پرستيم و آنچه پدران ما پرستيدندى از بتان رها كنيم. بيار آنچه ما را وعده مى دهى از عذاب اگر راست مى گويى. و اين براى آن گفتند، هيچ گونه اعتقاد نكرده بودند كه او راست مى گويد يا آن را اصلى هست.
هود عليه السلام جواب داد ايشان را گفت:
واقع شد و بيفتاد و واجب شد بر شما از خداى شما عذابى و خشمى و مراد آن است كه عذاب نزديك شد و سايه بر شما افكند. پس نماند ميان شما و نزول عذاب. ۲
با من جدل مى كنيد در نامهايى كه شما نهاديد؛ يعنى خالى و فارغ از معنى جز نام كه شما نهاديد به زور بر اين بتان هيچ نيست دگر. از معنى الهيت و استحقاق عبادت چيزى نيست در ايشان. ۳
خداى تعالى به آن حجتى و بينتى نفرستاد كه دليل صحت آن كند. انتظار و توقع