97
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

قيس بن ابى حازم روايت كرد از اميرالمؤمنين عليه السلام از رسول صلى الله عليه و آله وسلم كه چون خداى تعالى ملكوت آسمان و زمين به ابراهيم نمود، او را بر خلايق اطلاعى افتاد. مردى بر معصيتى ديد، برو دعا كرد به هلاك. خداى او را هلاك كرد. ديگرى را ديد بر معصيتى، برو دعا كرد به هلاك. خداى او را نيز هلاك كرد. ديگرى را ديد خواست تا بر او دعا كرد. خداى تعالى گفت: يا ابراهيم! رها كن كه تو مردى مستجاب الدعوه اى ۱ و كار بندگان با من از سه وجه بيرون نيست: اِمّا توبه كنند، من از ايشان قبول كنم، و اِمّا از نسل مرا بندگانى مُسَبِّح مُقَدِّس باشند، و اِمّا با پيش من آيند به قيامت. من اگر خواهم، عفو كنم ايشان را به فضل، يا عقوبت كنم به عدل. ابراهيم نيز دعا نكرد بر ايشان. ۲
در خبر مى آيد كه يك روز رسول صلى الله عليه و آله به مقام ابراهيم بگذشت با يكى از جمله صحابه. آن صحابى گفت: يا رسول اللّه ! اين نه مقام پدر تو است ابراهيم؟ گفت: بلى. گفت: چرا در نماز روى به او نكردى؟ گفت: خداى تعالى نفرمود مرا. راوى خبر گويد كه آن روز به شب نيامد تا آيه آمد كه: «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى»۳ ، و پيغامبر عليه السلام از بيت المقدس روى با كعبه كرد.
خلاف كردند در مقام ابراهيم. نخعى گفت: جمله حرم مقام ابراهيم است. يَمان گفت: جمله مسجد مقام ابراهيم است. قتاده و مقاتل و سدى گفتند: مقام ابراهيم آنجاست كه امروز نماز مى كنند اعنى دو ركعتِ طواف كه پس از طواف بايد كردن به مقام ابراهيم. و آن جاى، معروف است امروز به مقام ابراهيم.
و بهرى ۴ ديگر گفتند مقام ابراهيم آن سنگ است كه ابراهيم پاى بر او نهاد و اثر پايش بر آنجا بماند، چون به زيارت اسماعيل رفته بود.

1.در متن نسخه مستجاب الدعوه بدون فعل «اى» آمده.

2.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۴۳.

3.بقره (۲): آيه ۱۲۵.

4.خ ل: بعضى، روض الجنان، ج ۲، ص ۱۴۶.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
96

محمد بن اسحاق و كلبى و ضحاك گفتند نام پدر ابراهيم تارخ بود و او دو نام داشت؛ چون يعقوب و اسرائيل كه هر دو نام يعقوب بود و او از كوثى بود دهى از سواد كوفه. مقاتل بن حنان ۱ گفت: لقب پدر ابراهيم آزر بود.
سليمان التميمى گفت: اين اسم ذم و عيب بود و معنى اين در كلام ايشان كژ بوده. گفته اند معنى او پيرى خرف بود و گفته اند معنى او مخطى بود. ۲
و اصحاب ما دو روايت كردند: يكى آنكه آزر نام جدش بود من قِبَل اُمّه و روايت ديگر نام عمش بود و اين هر دو در لغت شايع و جايزست... . ۳
چون گفت: ابراهيم پدرش را يعنى عمش را يا جدش را ۴ : اصنام را و بتان را به خدا مى گيريد؟ و اين [آزر] بت تراش بود؛ چنان كه در اخبار آمده است بت تراشيدى و به ابراهيم دادى كه به بازار بر و بفروش، او بياوردى و رسنى در پاى او بستى و بر زمين مى كشيدى و مى گفتى كه خريد [خَرَد] خدايى نشنوند و نبينند و غنا نكنند، هيچ چيز.
آنگه بياوردى و پيش پدر بينداختى و گفتى كس نمى خرد. مردم شكايت ابراهيم با عم كردند و بگفتند كه او چه مى كند. او گفت: چرا چنين مى كنى؟ گفت: شرم ندارى كه اصنام جماد را به خدا گرفته اى. ۵ من تو را و قومت در گمراهى روشن مى بينم. ۶
و همچنين باز نموديم ابراهيم را ملكوت آسمان و زمين... . ۷ در اخبار آمد كه خداى تعالى ابراهيم را بر صحرا بداشت و حجاب برگرفت از پيش او درهاى آسمانها برگشاد تا به زير عرش، به او نمود تا او عجايب آسمان و زمين ۸ بديد... .

1.خ ل: حيّان. روض الجنان، ج ۷، ص ۳۳۹.

2.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۳۹.

3.همان، ص ۳۴۰.

4.همان، ص ۳۴۱.

5.در متن نسخه خطى ۱۳۰: گفته.

6.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۴۰.

7.همان، ص ۳۴۲.

8.همان.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138175
صفحه از 592
پرینت  ارسال به