اين حال مانند يك نفر متعلم مبتدى به امام زمان خود حضرت امام على النقى عليه السلام رجوع و عرض مى كند كه اى مقتداى اسلام، دين من آن است كه خدا را يگانه و مستحق منحصر پرستش دانسته و احدى را در معبوديت شريك خدا نمى دانم و رسول خداوند محمد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله مى باشد و گواهى دارم كه مأموريت و سفارت الهى خود را به حد كامل انجام داده و آنچه از كتب و اخبار و سنت به مسلمانان آموخته حق و حقيقت دين اسلام است و بعد از خودش براى نگهبانى دين خدا امام و خليفه برگزيده او حضرت على بن ابى طالب عليه السلام است كه او نيز فرزند ارشد خود امام حسن عليه السلام و او حضرت امام حسين عليه السلام و سپس اولاد آن حضرت نسلاً بعد نسل امام مفترض الطاعة و امروز پيشواى لازم الاتباع مسلمانان تو خواهى بود، و نيز مُقِرَّم كه معاد و سؤال ملكين در قبر و نشور و حساب معاصى و حسنات بر حق بوده و قطعا واقع خواهد شد.
بر مفكرين از مسلمين پوشيده نيست كه اين گونه مطالب بدوى است كه هر مسلمان قطعا آنها را مى داند و از طرف مرد عالم و محدث هاشمى عظيم الشأنى مانند حضرت عبدالعظيم به نام عرض دين بر امام عصر شايد تعجب آور باشد ولى تعجبى ندارد زيرا عرض و استماع آن دستور به عموم مسلمين است نه اين كه واقعا آن حضرت در قسمت دين خود ترديد داشته و مى خواسته به وسيله امام زمان خود اصلاح نمايد و اين عرض و استماع عينا مثل امر به معروف حضرات حسنين عليهماالسلاماست كه بر مردى مهمان شده و ديدند كه ميزبان آنان در اعمال وضو بى اطلاع و آن را ناقص انجام مى دهد.
بدون اين كه به روى او بياورند خطاب به او مى گويند ما هر يك مدعى هستيم كه بهتر از ديگرى وضو مى سازيم و مى خواهيم شما در بين ما قضاوت كنيد، و هر يك با كمال دقت وضوى خود را در منظر آن پيرمرد جاهل انجام مى دهند.
ميزبان متوجه شده و عرض مى كند كه خدا مى داند كه رسالت خود را در كجا قرار دهد، مرا ارشاد كرديد و الا در وضوى شما فرقى مشاهده نمى شود.