225
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13

داشت بر دست اسب خويش كوفت و آن حيوان به روى درآمد و طغرل را بر زمين افكند و قتلق اينانج كه تخم كين طغرل را در دل كشته سال ها آبيارى كرده بود در اين حال بر وى گذشته سر او را از تن جدا ساخت و تن او را بر شترى افكنده به نزديك خوارزم شاه برد و خوارزم شاه هم سر او را كه با خليفه وقت الناصر لدين اللّه سر يك دلى نداشت به بغداد نزد وى فرستاده، تن او را در بازار رى بردار بياويخت و نسبت به امام زاده يحيى هم از لحاظ همان قرابت با سلجوقيان بدبين شده آن سيد جليل را هم احضار نموده به قتل رسانيد و در همان جا به خاك سپرده شد كه تربتش مزار مردم و محل نذورات است.

حالات سيد جليل نعمت اللّه جزائرى

بارى و از جمله احفاد عبداللّه بن امام موسى عليه السلام است، عالم جليل و محدث نبيل سيد سنو و ركن معتمد سيد نعمت اللّه جزائرى فرزند سيد عبداللّه كه با دوازده واسطه نسبش به امام منتهى مى گردد و او از تلامذه بزرگ علامه مجلسى عليه الرحمه و آقا سيد هاشم احسايى و محقق سبزوارى و محقق خونسارى و عارف ربانى و حكيم صمدانى مولانا محسن فيض كاشانى بوده، كتب بسيارى هم تأليف نموده است و در ليله جمعه 23 شوال 1112 در قريه جايدر وفات نموده است.

حالات سيد نورالدين بن سيد نعمت اللّه

و فرزند جليل او سيد نورالدين نيز از اهل علم و فضل و صلاح شمرده شده رسائل متعددى هم دارا بوده است و در ذى الحجه 1148 وفات كرده است. و فرزند سيد نورالدين هم سيد اجل آقا سيد عبداللّه از اجلاء اين سلسله خوانده شده بجودت فهم و ذكاء و حسن سليقه و كثرت اطلاع و استقامت طريقه متصف بوده است چنان چه تأليفات گرانبهاى او كه از آن جمله است: شرح نخبه و شرح مفاتيح الاحكام


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13
224

برداشت شبى در عالم رؤيا پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را زيارت نموده عرض كرد: يا رسول اللّه زوجه ام حمل دارد نام جنين او را چه بگذارم. آن حضرت فرمودند: اسم او يحيى است و چون بيدار شد، دانست كه نوزاد او پسر خواهد بود، از اين رو بسيار خرسند گشت و پس از وضع حمل آن فرزند را يحيى ناميد و پس از آن كه امام زاده يحيى را به قتل رسانيدند سرّ ناميدن آن حضرت اين فرزند را به يحيى ظاهر شد و دانستند كه منظور حضرت رسالت پناهى از اين تسميه اشاره به اين بوده است كه اين مولود چون يحيى پيغمبر شهيد خواهد شد.
ولى اين رؤيا و سر تسميه و جهت اشاره به شهادت هيچ يك را ارزش تاريخى نخواهد بود چنان چه بر هيچ دانشمند بصيرى پوشيده نيست.
بالجمله اين مولود سعيد چون به حد رشد و كمال رسيد به نقابت سادات رى برگزيده گشت و تدريجا نقابت سادات قم و آمل (مازندران) هم بر آن مزيد گشت و كار او روز به روز رونق مى يافت تا آن گاه كه نوه دخترى سلطان الب ارسلان يعنى دختر خواهر سلطان ملكشاه سلجوقى و عمه زاده سلطان سنجر بن ملكشاه را هم به حباله نكاح درآورد و در حريم پادشاهان سلجوقى درآمده جزء ملوك رى گشت.
بالجمله امام زاده يحيى در رى با مقام نقابتى كه دارا بود، به رياست و عزت مى گذرانيد و به واسطه ازدواج با شاهزادگان سلجوقى از يك طرف و انتساب با فاميل نظام الملك و فرزندان او كه هركدام داراى موقعيت بزرگى بودند، از طرف ديگر و به جهت مراتب علم و فضل و سياستى كه دارا بود و هم مقام نقابتى كه برعهده داشت، روز به روز عظمتش افزوده مى گشت تا آن گاه كه سلطان تكش خان خوارزم شاه به عراق آمده با سلطان طغرل سلجوقى در محرم 590 بجنگيد و بر سپاه خوارزم شاه غلبه جست ولى ديگرباره خوارزم شاه به حدود عراق آمده، در ربيع الآخر 590 با سلطان طغرل به جنگ پرداخت و طغرل از روى مستى با گرز گرانى كه در دست

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 135283
صفحه از 393
پرینت  ارسال به