كه اولاً براى اين نقل سندى به دست نداده و جهل به سند بى اعتبارى موضوع را مى رساند. در ثانى خلافت المستعين باللّه از سال 248 شروع و در سال 252 كه به دست سعيد حاجب به قتل رسيد، خاتمه يافت و در سال 255 المهتدى باللّه خليفه بود. و در ثالث اشترجان معلوم نيست كه از توابع كجاست. بالجمله به هيچ وجه قابل اعتماد نمى باشد.
طرد قول لب الانساب
و نسبت به مدفون بودن حمزة بن امام موسى عليه السلام در سيرجان كرمان هم با اعتراف به اين كه در آنجا بقعه اى به نام حمزه وجود دارد، منتها مى گوييم كه نسبت به مدفون بودن حمزة بن امام موسى عليه السلام در آنجا كسى اظهار عقيده نكرده است جز مؤلف.
كتاب لب الانساب كه مى نويسد: حمزة بن موسى بن جعفر عليه السلام در سيرجان كرمان مدفون است و بيان ايشان را هم در اين مورد نمى توان مورد اعتماد و اتكا دانست، زيرا بيانش غير مستند به دليل و غير متكى به برهان است و از اين جهت قهرا مطرود و غير قابل بحث است، مخصوصا با توجه به اين كه اصولاً هيچ يك از علماى انساب و رجال در كتب متداوله خود بر اين موضوع تفوه نكرده اند. علاوه بر خلاف آن هم اقوالى ديده مى شود.
مدفون بودن حمزه در ترشيز
و نسبت به مدفون بودن حمزه در ترشيز هم علاوه بر اين كه هيچ گونه سند و دليلى اقامه نشده، اصولاً معلوم نيست قائل به آن قول كيست و همين قدر در شمار اقوال گوناگونى كه در باب معرفى حمزه ديده مى شود بعضى از مؤلفين و مورخين اين قول را هم نقل و بلافاصله هم طرد مى كنند. حال گوينده آن كيست و مدرك او چيست؟ هيچكدام معلوم نيست و بنابراين به هيچ وجه شايان توجه و بحث هم نخواهد بود.