ـ و فيه عنه ايضا قال من زار عبدالعظيم الحسنى بالرى كمن زار اباعبداللّه الحسين بكربلا: و اين إخبار وارد از حضرت رضا صلوات اللّه عليه درباره زيارت حضرت عبدالعظيم اخبار از آينده است زيرا كه زندگانى و وفات شاهزاده عبدالعظيم عليه السلام بعد از حضرت امام رضا عليه السلام بوده، و اين خود از خصوصيّاتى است كه بر جلالت و منزلت آن جناب مى فزايد.
(فصل) بدانكه حضرت شاهزاده عبدالعظيم از اجلاّء علماء و اكابر محدّثين بلكه سيد محدّثين اماميّه به شمار مى رود و او را روايات و احاديثى است كه علماء اعلام در كتب خود نقل فرموده اند و ما از باب تيمّن و تبرّك به ذكر دو حديث از آنها مى پردازيم ـ در كتاب جنّة النعيم فى الامالى بحذف الاسناد عن عبدالعظيم بن عبداللّه الحسنى، قال: سمعت محمّد بن على الرضا يقول ـ ما زار ابى احدٌ فأصابه اَذىً من مطَرٍ او بردٍ او حرٍّ الاّ حرم اللّهُ جسدهُ على النّار. يعنى حضرت عبدالعظيم فرمودند، من شنيدم از حضرت امام محمّدتقى عليه السلام كه مى فرمود زيارت نمى كند پدرم را احدى، پس بوى اذيّتى از باران يا سرما و گرما برسد مگر آن كه خداوند جسد او را به آتش حرام مى كند. ايضا فى الكتاب المذكور ـ و عن المجلسى از حضرت عبدالعظيم روايت است فرمودند كه حضرت جواد عليه السلام از آباء مكرّمين خودش روايت كرده كه حضرت امير فرمودند بافاطمه زهرا بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شديم، يافتيم جناب ختمى مآب را كه گريه مى كند، عرض كردم پدر و مادرم فداى شما باد يا رسول اللّه چه چيز شما را گريانيد؟ فرمود يا على در شبى كه به معراج رفتم، زنهاى چند از امّت خود ديدم كه به عذاب سخت معذّب بودند و اكنون تفكّر از حال ايشان كردم گريستم به واسطه آنچه را كه ديدم از عذابهاى ايشان. از آن جمله زنى را ديدم كه به موى سرش آويخته بود دماغش مى جوشيد، و زنى را ديدم كه به پستانهاى خودش آويخته بود: و زنى را ديدم گوشت بدن خود را مى خورد و آتش از زيرش مشتعل بود و ديدم زنى را كه به زبانش