313
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13

عرض دين به امام هادى عليه السلام

ابوتراب رويانى گويد: حضرت عبدالعظيم حسنى گفت: بر امام هادى عليه السلام وارد شدم، هنگامى كه نظرش بر من افتاد، به من خوشامد گفت و فرمود: اى ابوالقاسم تو حقا دوست ما هستى، گفتم: يابن رسول اللّه آمده ام تا دين خود را بر شما عرضه كنم، اگر عقايد من درست است بر آن ثابت باشم تا هنگامى كه به لقاى رحمت خداوند برسم، امام عليه السلام فرمودند: عقايد خود را بگوييد.
گفتم: من عقيده دارم كه خداوند متعال يكى است و مانند ندارد، خداوند جسم نيست و به چيزى هم شباهت ندارد، در او جسم، صورت، عرض و جوهر نيست، او جسم ها را پديد آورده و صورت ها را به تصوير كشيده است، محمد صلى الله عليه و آله بنده و رسول او مى باشد، او خاتم پيامبران است و پيغمبرى بعد از وى نخواهد بود تا آن گاه كه قيامت بيايد و شريعت او خاتم همه شرايع است و تا قيامت شريعت ديگرى نخواهد آمد. امام و خليفه و ولى امر بعد از او اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام است، پس از وى فرزندش حسن، بعد حسين، على بن حسين، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على و بعد شما امام و مولاى من هستيد، امام هادى فرمودند: بعد فرزندم حسن، ولى بعد از وى مردم چگونه خواهند بود. گفتم: مولاى من او چگونه مى باشد؟
امام هادى فرمودند: امام بعد از فرزندم شخصش ديده نمى شود و نامش برده نمى گردد تا آن گاه كه از غيبت بيرون گردد و جهان را پر از عدل و داد كند، بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد، عبدالعظيم گويد: به امام بعد از شما هم اقرار مى كنم و عقيده دارم، ولىّ آنها ولى خداست و دشمن آنان دشمن خداوند مى باشد، هر كس از آنها اطاعت كند، خداوند را اطاعت كرده است و معصيت آنان، معصيت خداوند خواهد بود.
عقيده دارم معراج حق است، سؤال در قبر، بهشت، دوزخ، صراط، ميزان همه حق


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13
312

يكى از اين آواره ها حضرت محدث عليم و سيد جليل و محدث نبيل عبدالعظيم حسنى بود، او از جور و ستم متوكل از منزل خود در مدينه بيرون شد و از شهرى به شهر ديگر و از ولايتى به ولايت ديگر مى رفت، او خود را از جامعه مخفى مى داشت تا آن گاه كه به طور ناشناس وارد شهر رى شد و در كوى بردگان در محله ساربانان در منزل يك نفر از شيعيان مخفى شد و سرانجام در همين شهر درگذشت.

نيابت عبدالعظيم از امام هادى عليه السلام

عبدالعظيم در شهر رى اقامت گزيد و معلوم نيست وى در چه سالى به رى وارد شد و در چه سالى جهان را وداع گفت و چند سال در آنجا زندگى كرد، ولى ورود او مصادف با ايام امامت حضرت هادى عليه السلام بوده است و در حيات امام هادى هم در گذشته است، و وفات حضرت عبدالعظيم بايد در حدود سال هاى 250 باشد، زيرا امام هادى در سال 254 در گذشته است.
عبدالعظيم حسنى در شهر رى مورد متوجه شيعيان شد و مردم متوجه او شدند. او در اوايل مخفيانه با مردم ملاقات مى كرد و نمى خواست كسى از بودن او در شهر رى آگاهى پيدا كند، ولى با مرور زمان همه شيعيان از وجود او در شهر رى مطلع شدند، آنها نزد او مى آمدند و مسائل شرعى خود را از وى سؤال مى كردند و مشكلات خود را با او در ميان مى گذاشتند، او گاهى مخفيانه از خانه بيرون مى شده و براى زيارت قبر يكى از فرزندان امام كاظم مى رفته است.
در روايتى كه در مسند عبدالعظيم حسنى نقل شده او از طرف امام هادى عليه السلام نيابت و وكالت داشته است و در شهر رى سرپرست شيعيان بوده، ابوتراب رويانى گويد: از ابوحماد رازى شنيدم مى گفت: من بر امام هادى عليه السلام در سر من رأى وارد شدم و چند مسأله از او سؤال كردم كه پاسخ مرا دادند، بعد كه خواستم با او وداع نمايم فرمود: هرگاه برايت مشكلى پيش آمد از عبدالعظيم حسنى سؤال كن و سلام مرا هم به او برسان.

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 122563
صفحه از 393
پرینت  ارسال به