343
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13

مى گويد: به ما رسيده در آنچه گفته شده كه سيد ايستاد و سر خود را با دست گرفته، تا جاى تربت پاكش آمده و در آنجا به پهلو افتاد، و تا چند روز كه باقى بود از وى لااله الااللّه مى شنيدند. سپس وى را دفن كرده. و گفته شد كه سر وى را به دمشق فرستادند، و لاشه آن بزرگوار در اينجا دفن شد. و در آخر گفته كه زيارتگاه مباركى است. اميد نزول رحمت و اجابت دعا مى رود.
به ديوار بيرون صحن مطهّرش اين شعر نقش بسته:

سر آن كشته بنازم كه پس از كشته شدنسر خود گيرد و اندر پى قاتل برود
يازدهمين فرزند موسى بن جعفر عليه السلام زيد بن موسى است كه به زيدالنّار معروف است. در عمدة الطالب ۱ و مجدى ۲ آمده كه محمّد بن محمّد بن زيد بن علىّ بن الحسين بن على بن ابى طالب عليه السلام در ايام ابى السّرايا وى را در اهواز فرمان داد (عقدله) چون وارد بصره شد، و بر آنجا غلبه يافت، خانه هاى بنى عبّاس (بنى هاشم مجدى) را آتش زد و عمده دارد كه نخلستان ها و جميع اسباب ها را به آتش كشيد. بدين جهت وى را زيد النّار گفتند. حسن بن سهل با وى جنگيد. پيروز شد. او را در قيد كرده به سوى مأمون فرستاد. مأمون او را نزد برادرش امام رضا عليه السلام فرستاد و جرم وى را بخشيد. امام عليه السلام قسم خورد كه با او سخن نگويد و دستور داد او را آزاد كردند. سپس مأمون وى را زهر خورانيد و مرد. و در شجره ۳ از قول بخارى دارد كه در مرو مرد. و هم چنين اصيلى ۴ (از حاشيه ن) و قبر وى را در مرو دانسته. ولى صاحب شجره آن را صحيح نمى داند. و تحفة ۵ از عيون نقل كرده تا آخر خلافت متوكّل زنده بود و در

1.عمدة الطالب ۲۱۰/۲۱۱.

2.المجدى ۱۱۹.

3.شجره مباركه ۹۹ ـ الاصيلى ۱۸۱.

4.تحفة العالم ۲/۳۵.


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13
342

يادآورى: در ناسخ التّواريخ ۱ با ذكر چندين واسطه نسب سلاطين صفويّه را به اين امام زاده والاتبار منتهى مى داند كه درباره شاه عبّاس ثالث، پسر شاه طهماسب ثانى، پسر شاه سلطان حسين حسينى موسوى، پسر شاه سليمان، پسر شاه عبّاس ثانى متعرّض شده.

على بن حمزة بن موسى بن جعفر عليه السلام .

در عمدة الطالب ۲ و فصول فخريّه ۳ تصريح دارد كه على بن حمزة بيرون دروازه اصطخر شيراز مدفون است، و نسل ندارد. و در شدّالازار ۴ روايت كرده، بعد از قتل ابراهيم و محمّد فرزندان زيد بن الحسن ۵ و تصميم بنى عباس بر برانداختن علويّين در شهرها. سيد على بن حمزة بن موسى عليه السلام با تنى چند از نزديكان خود به صورت ناشناس در سال 220 به شيراز آمده، در غارى از كوه هاى آنجا اقامت گزيده. روزها به گردآورى هيزم مشغول بوده، در روزى در دروازه اصطخر آن را فروخته، زندگى خود را مى گذراندند. لكن عبّاسيين جاسوسانى براى اطلاع از احوال اينان فرستاده. تا روزى با دسته اى هيزم بر كول خود از كوه پايين آمد. وى را بعضى جاسوسها شناسايى كرده، با مردى اخته كه از ناحيه آنان اجازه داشت در ميان گذارد. آن اخته با سواران خود سوار تا بر سر اين سيد بزرگوار ايستاده (چون خالى در جبين داشت)، گمان قوى برد. نامش را پرسيد. گفت: علىّ. فرزند كى؟ گفت: حمزة. پسر كى؟ گفت موسى. در اين حال ستمگر از اسب پياده شد گردن او را زد و گذشت. (شدّ الازار)

1.ناسخ التّواريخ ۳/۸۰/۸۱.

2.عمدة الطالب ۲۱۷.

3.فصول فخريّه ۱۴۱.

4.شدّ الازار ۳۶۶/۳۷۷/۳۶۸.

5.يكى از اشتباهات بزرگ مؤلف را در پاورقى اين ذكر كرده كه از اغلاط فاحش تاريخى است و در اين كتاب (شدّ الازار) به قول پاورقى نويس. امثال آن زياد است. زيرا به اجماع مورّخين و علماء انساب بدون هيچ اختلافى اينان (ابراهيم و محمّد) پسران عبداللّه بن حسن مثنّى فرزند على بن ابى طالب عليهماالسلامبوده اند.

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج13
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 135380
صفحه از 393
پرینت  ارسال به