يادآورى: در ناسخ التّواريخ ۱ با ذكر چندين واسطه نسب سلاطين صفويّه را به اين امام زاده والاتبار منتهى مى داند كه درباره شاه عبّاس ثالث، پسر شاه طهماسب ثانى، پسر شاه سلطان حسين حسينى موسوى، پسر شاه سليمان، پسر شاه عبّاس ثانى متعرّض شده.
على بن حمزة بن موسى بن جعفر عليه السلام .
در عمدة الطالب ۲ و فصول فخريّه ۳ تصريح دارد كه على بن حمزة بيرون دروازه اصطخر شيراز مدفون است، و نسل ندارد. و در شدّالازار ۴ روايت كرده، بعد از قتل ابراهيم و محمّد فرزندان زيد بن الحسن ۵ و تصميم بنى عباس بر برانداختن علويّين در شهرها. سيد على بن حمزة بن موسى عليه السلام با تنى چند از نزديكان خود به صورت ناشناس در سال 220 به شيراز آمده، در غارى از كوه هاى آنجا اقامت گزيده. روزها به گردآورى هيزم مشغول بوده، در روزى در دروازه اصطخر آن را فروخته، زندگى خود را مى گذراندند. لكن عبّاسيين جاسوسانى براى اطلاع از احوال اينان فرستاده. تا روزى با دسته اى هيزم بر كول خود از كوه پايين آمد. وى را بعضى جاسوسها شناسايى كرده، با مردى اخته كه از ناحيه آنان اجازه داشت در ميان گذارد. آن اخته با سواران خود سوار تا بر سر اين سيد بزرگوار ايستاده (چون خالى در جبين داشت)، گمان قوى برد. نامش را پرسيد. گفت: علىّ. فرزند كى؟ گفت: حمزة. پسر كى؟ گفت موسى. در اين حال ستمگر از اسب پياده شد گردن او را زد و گذشت. (شدّ الازار)
1.ناسخ التّواريخ ۳/۸۰/۸۱.
2.عمدة الطالب ۲۱۷.
3.فصول فخريّه ۱۴۱.
4.شدّ الازار ۳۶۶/۳۷۷/۳۶۸.
5.يكى از اشتباهات بزرگ مؤلف را در پاورقى اين ذكر كرده كه از اغلاط فاحش تاريخى است و در اين كتاب (شدّ الازار) به قول پاورقى نويس. امثال آن زياد است. زيرا به اجماع مورّخين و علماء انساب بدون هيچ اختلافى اينان (ابراهيم و محمّد) پسران عبداللّه بن حسن مثنّى فرزند على بن ابى طالب عليهماالسلامبوده اند.