۶۴۰۵.الأمالى ، طوسىـ به نقل از ربيعة بن ناجذ ، پس از غارت سفيان بن عَوف غامدى و درخواست على عليه السلام از مردم براى حركت به سوى او و تن زدن ياران امام عليه السلام ـ: حُجْر بن عَدى و سعد بن قيس برخاستند و گفتند : اى امير مؤمنان! خدا برايت بد نياورد ! به ما فرمان ده تا پيروى ات كنيم ؛ زيرا كه ـ به خداى بزرگ سوگند ـ ما در اطاعت تو ، بر از ميان رفتن دارايى مان و كشته شدن افرادمان بى تابى نمى كنيم .
۶۴۰۶.تاريخ اليعقوبىـ در يادكردِ غارت ضَحّاك در قُطقُطانه۱و فراخوانى امام عليه السلام از مردم براى رفتن به جنگش ـ: حُجر بن عَدى كِندى روبه روى او ايستاد و گفت : اى امير مؤمنان! خداوند ، هر كس از [ عشيره] من را كه دوستدار نزديكى به تو نيست ، به بهشت نبرد !
تو همان گونه عمل كن كه وظيفه خود مى بينى ؛ چرا كه حق ، يارى مى شود و شهادت ، برترين روزى است . افرادى با خلوص را همراهم كن و با حُسن تدبيرت مرا پشتيبان باش و خداوند ، پشتيبان انسان و خانوده اش است . شيطان از دل هاى بيشتر مردم جدا نمى شود تا آن گاه كه روحشان از پيكرشان جدا شود .
چهره على عليه السلام با شنيدن اين سخن از شادى برافروخته شد و حُجر را تحسين كرد و فرمود : «خداوند ، تو را از شهادت ـ كه من مى دانم شايسته آنى ـ ، محروم ندارد!» .