235
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13

۶۴۶۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از مَسلَمه و هُذَلى و ديگران ـ: معاويه زياد را بر بصره و خراسان و سيستان گمارد . سپس هند و بحرين و عُمان را نيز به او سپرد و زياد در آخر ماه ربيعِ ثانى يا اوّل جمادى اوّل سال پنجم [ فرماندارى اش] ۱ به بصره درآمد و فسق و نا امنى در بصره آشكار و گسترده بود . پس خطبه اى بدون «بسم اللّه » و حمد الهى خواند :
من چنين ديدم كه پايان اين كارْ سامان نمى يابد ، جز به همان گونه كه آغاز آن سامان گرفت : نرمى بدون ناتوانى ، و شدّت و تندى بدون زور و اجبار .
من به خدا سوگند ياد مى كنم كه دوست را به [ گناه ]دوست مى گيرم و مقيم را به جاى مسافر ، و آمده را به [ جزاى] رفته ، و سالم را به [ سزاى] بيمار ، تا آن جا كه مردى از شما برادرش را ببيند و بگويد : «سعد را نجات بده كه سعيد ، هلاك شد» و تا آن گاه كه نيزه هايتان با من همراه شود .
دروغ گفتن بر بالاى منبر بر سرِ زبان ها مى افتد . پس اگر از من دروغى گرفتيد ، سرپيچى از من برايتان رواست ، و اگر از من دروغى شنيديد ، بر من خرده گيريد و گر نه بدانيد كه باز هم مانند آن خواهم گفت .
براى هركس از شما كه به وى شبيخون زده شود ، ضامن چيزى هستم كه از دست داده است ؛ امّا مبادا كه در شب ، رفت و آمد كنيد؛ چرا كه شبگردى را نزد من نمى آورند ، جز آن كه خونش را مى ريزم و به اين منظور ، آن اندازه مهلت مى دهم كه خبر به كوفه رود و به سوى من بازگردد .
مبادا بشنوم كسى تعصّبات و حمايت هاى خانوادگى و قبيله اى جاهليت را زنده كند ۲ ؛ زيرا كسى را كه اين گونه كرده ، نمى يابم ، مگر آن كه زبانش را مى بُرم .
شما بدعت هايى آورده ايد كه پيش تر نبود و ما نيز براى هر جرمى ، مجازاتى آورده ايم . پس هركس گروهى را غرق كند ، غرقش مى كنم ، و هركس بر گروهى آتش افروزد ، او را آتش مى زنم و هركس به خانه اى نَقْب بزند ، به قلبش نقب مى زنم ، و هركس نبش قبر كند ، زنده زنده در همان قبر ، دفنش مى كنم .
پس دست و زبانتان را از من بازداريد تا دست و آزارم را از شما باز دارم . مبادا از هيچ كدامتان مخالفتى با آنچه عموم مردم پذيرفته اند، پديدار شود ، كه گردنش را مى زنم.

1.احتمال دارد سال «پنجاه» هجرى باشد و «خمس» ، تصحيف «خمسين» باشد . در اين صورت ، منظور ، سال ۵۰ هجرى است ، نه سال پنجم فرماندارى او . (م)

2.در متن ، «دعوى الجاهلية» آمده است ، يعنى : اين كه به هنگام درگيرى ها ، هريك از طرفين ، خانواده و قبيله خود را فراخواند . (م)


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
234

۶۴۶۱.تاريخ الطبري عن مسلمة والهذلي وغيرهما :إنَّ مُعاوِيَةَ استَعمَلَ زِيادا عَلَى البَصرَةِ وخُراسانَ وسَجِستانَ ، ثُمَّ جَمَعَ لَهُ الهِندَ وَالبَحرَينِ وعُمانَ ، وقَدِمَ البَصرَةَ في آخِرِ شَهرِ رَبيعِ الآخرِ ـ أو غُرَّةِ جُمادَى الاُولى ـ سَنَةَ خَمسٍ ، وَالفِسقُ بِالبَصرَةِ ظاهِرٌ فاشٍ ، فَخَطَبَ خُطبَةً بَتراءَ ، لَم يَحمَدِ اللّهَ فيها :
إنّي رَأَيتُ آخِرَ هذَا الأَمرِ لا يَصلُحُ إلّا بِما صَلَحَ بِهِ أوَّلُهُ ، لينٌ في غَيرِ ضَعفٍ ، وشِدَّةٌ في غَيرِ جِبرِيَّةٍ وعُنفٍ ، وإنّي اُقسِمُ بِاللّهِ لَاخُذَنَ الوَلِيَّ بِالوَليِّ ، وَالمُقيمَ بِالظّاعِنِ ، وَالمُقبِلَ بِالمُدبِرِ ، وَالصَّحيحَ مِنكُم بِالسَّقيمِ ، حَتّى يَلقَى الرَّجلُ مِنكُم أخاهُ فَيقولُ : انجُ سَعدٌ فَقَد هَلَكَ سَعيدٌ ، أو تَستَقيمَ لي قَناتُكُم .
إنَّ كِذبَةَ المِنبَرِ تَبقى مَشهورَةً ، فَإِذا تَعَلَّقتُم عَلَيَّ بِكِذبَةٍ فَقَد حَلَّت لَكُم مَعصِيَتي ، وإذا سَمِعتُموها مِنّي فَاغتَمِزوها فِيَّ ، وَاعلَموا أنَّ عِندي أمثالَها ، مَن بُيِّتَ مِنكُم فَأَنَا ضامِنٌ لِما ذَهَبَ لَهُ .
إيّايَ ودَلَجُ اللَّيلِ ، فَإِنّي لا اُوتى بِمُدلِجٍ إلّا سَفَكتُ دَمَهُ ، وقَد أجّلَتُكُم في ذلِكَ بِقَدرِ ما يَأتِي الخَبَرُ الكوفَةَ وَيرجِعُ إلَيَّ . وإيّايَ ودَعوَى الجاهِلِيَّةِ ، فَإِنّي لا أجِدُ أحَدا دَعا بِها إلّا قَطَعتُ لِسانَهُ ، وقَد أحدَثتُم أحداثا لم تَكُن ، وقَد أحدَثنا لِكُلٍّ ذَنبٍ عُقوبَةً ، فَمَن غَرَّقَ قَوما غَرَّقتُهُ ، ومَن حَرَّقَ عَلى قَومٍ حَرَّقناهُ ، ومَن نَقَبَ بَيتا نَقَبتُ عَن قَلبِهِ ، ومَن نَبَشَ قَبرا دَفَنتُهُ فيهِ حَيّا ، فَكُفّوا عَنّي أيدِيَكُم وألسِنَتَكُم أكفُف يَدي وأذايَ ، لا يَظهَرُ مِن أحَدٍ مَنكُم خِلافَ ما عَلَيهِ عامَّتُكُم إلّا ضَرَبتُ عُنُقَهُ . ۱

1.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۲۱۷ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۴۷۲ ، العقد الفريد : ج ۳ ص ۱۵۳ ، شرح نهج البلاغة : ج ۱۶ ص ۲۰۱ ، أنساب الأشراف : ج ۵ ص ۲۱۵ و ۲۱۶ وفيه ذيله من «إنّي اُقسم باللّه ...» وفيه «كتب زياد كتابا قُرئ على أهل المصر نسخته» وراجع تاريخ دمشق : ج ۱۹ ص ۱۷۹ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 53110
صفحه از 621
پرینت  ارسال به