۶۴۷۹.الغاراتـ در ياد كردِ غارت شهر انبار ، توسّط سفيان بن عوف و درخواست على عليه السلام از مردم براى حركت كردن به سوى او و تن زدن يارانش ـ: پس حُجْر بن عَدىّ كِنْدى و سعيد بن قيس همْدانى برخاستند و گفتند : اى امير مؤمنان! خدا برايت بد نياورَد ! به ما فرمان بده تا پيروى ات كنيم كه ـ به خدا سوگند ـ ما بر سرِ اطاعت تو ، نه بر فنا شدن دارايى مان بى تابى مى كنيم و نه بر كشته شدن خويشانمان .
۶۴۸۰.الفتوحـ در ياد كردِ جنگ صِفّين ـ: سعيد بن قيس گفت : به خدا سوگند ـ اى امير مؤمنان ـ ، ما جز براى خدا يارى نكرديم و جز به او پاسخ مثبت نداديم ، و با كسى جنگيديم كه نه سابقه اى چون تو دارد و نه خويشاوندىِ تو را [ با پيامبر صلى الله عليه و آله ] . ما را به هر سو كه مى خواهى و هركجا كه دوست دارى ، روانه كن كه ما گوش به فرمان و مطيع تو ايم .
در اين جا بود كه على عليه السلام چند بيتى سرود :
«اگر من دربان بهشت بودم
به [ قبيله] همْدان مى گفتم : به سلامتْ وارد شويد .
خداوند ، بهشت را به همْدان ، پاداش دهد كه آنان
در روز سختى ، براى دشمنان ، چون سمّ كشنده اند» .