۶۴۸۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از جبر بن نوف (پس از آن كه تحريك و ترغيب امام على عليه السلام را براى پيكار با شاميان ، پس از جنگ صفّين ، نقل كرده است) ـ: پس سعيد بن قيس همْدانى برخاست و گفت : اى امير مؤمنان! با دل و جان ، گوش به فرمان و مطيع هستيم . من نخستين كسى هستم كه در پىِ آنچه خواستى و طلب كردى ، آمده ام .
۶۴۸۲.الغاراتـ به نقل از ابو عبد الرحمان سُلَمى (در همان جريانى كه در نقل پيشين ، ياد شد) ـ: پس سعيد بن قيس همْدانى برخاست و گفت : اى امير مؤمنان! به خدا سوگند ، اگر به ما فرمان دهى كه پياده و پابرهنه و بدون زاد و توشه تا قُسطنطنيّه و روم برويم ، نه من نافرمانى مى كنم و نه هيچ مردى از قومم .
[ على عليه السلام ] فرمود : «راست مى گوييد . خداوند به شما جزاى خير دهد» .
43
سلمان فارسى
ابو عبد اللّه سلمان فارسى يا همان سلمان محمّدى ، پارساى بيدار دل ، زاهد پاكْ سرشت ايرانى ، در رامهرمز به دنيا آمد ؛ امّا اصل او به اصفهان مى رسد .
اين صحابى بزرگوار پيامبر خدا ، از چنان مكانت و عظمتى بر خوردار است كه به راستى اين صفحات اندك ، تصويرى هر چند كم سو را از او بر نمى تابد .
او براى يافتن حق ، دشت ها و آبادى ها را درهم نورديد و پس از ورود پيامبر خدا به مدينه ، به حضور آن بزرگوار رسيد و مسلمان شد و خدمت آن سفير الهى را به جان خريد و در محضر آن پيامبر الهى از هيچ چيزْ فروگذار نكرد و در جنگ خندق ، حضور يافت و مؤمنان را با هوشمندى و آگاهى از فنون جنگ ، يارى داد و كَندن خندق را پيشنهاد كرد كه پذيرفته و عملى شد .
او در نهايت پارسايى مى زيست و چون همه عُلقه ها را گسسته و زندگى اش را از همه پيرايه ها پيراسته و به حقْ پيوسته بود ، پيامبر صلى الله عليه و آله تعبير والاى : «سلمان ، از ما اهل بيت است» را درباره او بيان فرمود .
قلب پاك سلمان ، جلوه گاه انوار الهى بود كه پيامبر خدا فرمود : «هر كس مى خواهد به مردى بنگرد كه دلش نورانى گشته است ، به سلمان بنگرد» .
و على عليه السلام گستره دانش و آگاهى هاى سلمان را چنين ترسيم مى كند : «او ، دانش نخستين و آخرين را دريافت و كتاب اوّل و آخر را خواند . او ، دريايى است پايان ناپذير!» .
سلمان ، پس از پيامبر خدا ، حرمت حق را پاس داشت و از مسير حق ، روى بر نتافت و از معدود كسانى بود كه در مسجد پيامبر خدا به پا خاست ، و از «خلافت حق» و «حقّ خلافت» ، دفاع كرد .
او از شيفتگان على عليه السلام و آل پيامبر صلى الله عليه و آله بود و از معدود كسانى بود كه در تاريكى هاى غمبار شب ، در خاكسپارى فاطمه زهرا عليهاالسلام ، على عليه السلام را همراهى كرد و بر او نماز خواند .
عمر ، حكومت مدائن را به سلمان سپرد . حكومت وى در مدائن ، دورانى افتخارآفرين در زندگى آن بزرگوار است ؛ حاكميتى آميخته با زهد و پارسايى ، و حكومتى با آميزه حقجويى و خدا نگرى .
سلمان از كسانى است كه ساليان درازى زيست . او نزديك به 250 سال زندگى كرد و در زمان عمر يا عثمان ، در مدائن ، زندگى را بدرود گفت .