۶۵۱۵.سير أعلام النبلاءـ به نقل از عبد الرحمان هَمْدانى ـ: ابوطُفَيل بر معاويه وارد شد . [ معاويه ]گفت : روزگار از مصيبت على براى تو چه گذاشته است؟
گفت : چون مصيبت پيرزن و پيرمردى كه فرزندى برايشان نمانده است .
گفت : محبّتت به او چگونه است؟
گفت : همچون محبّت مادر موسى به موسى ، و با اين حال ، از كوتاهى خود ، به پيشگاه خدا شكايت مى برم .
۶۵۱۶.الاستيعاب :روزى ابو طفيل بر معاويه وارد شد . معاويه به او گفت : اندوهت در فقدان دوستت ابو الحسن ، چگونه است؟
گفت : مانند غم مادر موسى بر موسى ، و با اين حال ، از كوتاهى خود به پيشگاه خدا شكايت مى برم .
۶۵۱۷.تاريخ اليعقوبى :ابو طفيل عامر بن واثله از ياران على عليه السلام بر عمر بن عبد العزيز وارد شد و به او گفت : اى امير مؤمنان! چرا سهم مرا قطع كردى؟
عمر گفت : به من خبر رسيده كه تو شمشيرت را صيقل داده و نيزه ات را تيز كرده و تيرت را تراشيده و كمانت را آماده ساخته اى و به انتظار امامِ قيام كننده نشسته اى . پس چون قيام كرد ، سهمت را كامل مى دهد .
ابو طفيل گفت : خداوند از تو در اين باره خواهد پرسيد .
عمر ، از رفتار خويش شرمگين شد و سهمش را داد .
۶۵۱۸.تاريخ دمشقـ به نقل از ابو عبد اللّه حافظ ـ: شنيدم كه ابو عبد اللّه (محمّد بن يعقوب احزم) در پاسخ به اين پرسش كه چرا بخارى حديث ابو طفيل عامر بن واثله را نقل نكرده است ، مى گويد : چون او در تشيّع ، زياده روى مى كرد .