۶۵۲۶.وقعة صِفّين :على عليه السلام ابن عبّاس را به جاى خود در بصره گذاشته بود . ابن عبّاس ، نامه اى به على عليه السلام نوشت و در آن از اختلاف مردم بصره ياد كرد . على عليه السلام نيز به او نوشت :
«از بنده خدا ، على ، امير مؤمنان ، به عبد اللّه بن عبّاس .
امّا بعد ؛ سپاس ، ويژه خداى جهانيان است و خداوند بر سرور ما محمّد ، بنده و پيامبرش درود فرستد !
امّا بعد ؛ فرستاده ات بر من در آمده و آنچه را كه تو پس از بيرون آمدن من از بصريان ديده اى و يا به تو رسيده است ، برايم گفته اى . اينك من تو را از [حال ]اين مردم ، آگاه مى كنم .
آنان [ از دو حال ، بيرون نيستند .] يا اميد به چيزى دارند و يا از مجازاتى هراسناك اند . پس اميدوارِ آنان را با عدالت و انصاف و احسان به او ، به خويش متمايل ساز و گِرِه ترس را از دل هايشان بگشاى؛زيرا كه فرماندهان بصره، نزد مردم ، شأن و عظمتى ندارند ، جز اندكى از آنان .
و فرمان مرا پاس بدار ، و از آن درمگذر . به اين تيره از قبيله ربيعه نيكى كن ، و نيز به هر كس كه در منطقه توست . پس تا مى توانى به آنها نيكى كن ، إن شاء اللّه . والسلام!».
۶۵۲۷.امام على عليه السلامـ در نامه اش به عبد اللّه بن عبّاس ، كارگزارش در بصره ـ: بدان كه بصره ، جايگاه فرود آمدن ابليس و رُستنگاه فتنه هاست . پس دل مردمانش را با نيكى تازه بدار و گِره ترس را از دل هايشان بگشاى .
به من خبر رسيده كه با بنى تميم ، درشتى كرده اى و بر آنان سخت گرفته اى ، در حالى كه ستاره اى از بنى تميمْ پنهان نشد ، مگر آن كه ستاره اى ديگر در ميان آنان پديدار شد و در جاهليت و اسلام ، كسى بر آنان به زور چيره نشد .
بنى تميم با ما پيوند دارند و خويشاوند و نزديك اند . ما با پاسداشت اين ارتباط ، پاداش داريم ، و در بُريدن آن ، گناهكاريم .
پس اى ابو عبّاس ـ كه خدايت بيامرزد ـ ! در آنچه بر زبان و دستت مى رود ، از نيكى و بدى، بردبارى پيشه كن كه ما هر دو در آن ، شريك خواهيم بود . تو آن گونه باش كه گمان نيكويم به تو آن را مى نمايد و نظرم را درباره خود ، سست مكن . والسلام .