43
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13

۶۳۳۸.أنساب الأشراف :ابو ذر ، كارهاى معاويه را زشت مى شمرد و بر وى خُرده مى گرفت . معاويه سيصد دينار برايش فرستاد . ابو ذر گفت : اگر همان سهم من از بيت المال است كه امسال مرا از آن محروم داشته ايد ، مى پذيرم ، و اگر صله (هديه) است ، نيازى بدان ندارم .
حبيب بن مسلمه فهرى نيز دويست دينار برايش فرستاد . ابو ذر گفت : آيا تو اين اندازه مرا كوچك يافته اى كه برايم پول مى فرستى؟! و آن را باز گرداند .
و چون معاويه كاخ سبزش را در دمشق ساخت ، ابو ذر گفت : اى معاويه! اگر اين خانه را از مال خدا ساخته اى ، خيانت است و اگر از دارايى خودت ساخته اى ، اسراف است . معاويه هيچ نگفت .

۶۳۳۹.أنساب الأشراف :ابو ذر مى گفت : به خدا سوگند ، مسائلى (بدعت هايى) رخ داده است كه سابقه ندارد و به خدا سوگند ، نه بر اساس كتاب خداست و نه سنّت پيامبرش . به خدا سوگند ، حقّى خاموش شده ، و باطلى زنده شده ، و راستگويى تكذيب شده ، و انحصار طلبى بى پروا و شايسته اى كنار زده شده را مى بينم .
حبيب بن مسلمه به معاويه گفت : ابو ذر ، شام را بر تو تباه مى كند. پس اگر بِدان نيازى داريد،مردمانش را درياب.
معاويه به عثمان در اين باره نوشت و عثمان هم به معاويه پاسخ نوشت : امّا بعد ؛ جُندَب را با خشن ترين و دشوارترين مَركب به سوى من بفرست .
معاويه او را با كسى فرستاد كه شب و روز ، او را راه مى برد و چون ابو ذر به مدينه رسيد ، هماره و در همه جا مى گفت : كودكان را بر كارها مى گمارد و قُرُقگاه مى سازد و فرزندان آزادشدگان [ مكّه] ۱ را مقرّب درگاه مى نمايد .
عثمان به او پيغام داد كه [از مدينه بيرون شو و] هر جا مى خواهى، برو. گفت : به مكّه بروم؟ گفت: نه. گفت: پس به بيت المقدس بروم؟ گفت: نه. گفت : پس يكى از دو شهر (كوفه و بصره)؟ گفت: نه؛ بلكه تو را به رَبَذه تبعيد مى كنم. پس او را به آن جا فرستاد و در آن جا بود تا درگذشت .

1.منظور ابو ذر ، امارت دادن به معاويه ، فرزند ابو سفيان است . وى از زمره كسانى بود كه پيامبر خدا پس از فتح مكه ، آنها را آزاد كرد .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
42

۶۳۳۸.أنساب الأشراف :كانَ أبو ذرٍّ يُنكِرُ عَلى مُعاوِيَةَ أشياءَ يَفعَلُها ، وبَعَثَ إلَيهِ مُعاوِيَةُ بِثَلاثِمِئَةِ دينارٍ ، فَقالَ : إن كانَت مِن عَطائِيَ الَّذي حَرَمتُمونيهِ عامي هذا قَبِلتُها ، وإن كانَت صِلَةً فَلا حاجَةَ لي فيها .
وبَعَثَ إلَيهِ حَبيبُ بنُ مَسلمَةَ الفِهرِي بِمِئَتَي دينارٍ ، فَقالَ : أ ما وَجَدَتَ أهونَ عَلَيكَ مِنّي حينَ تَبعَثُ إلَيَّ بِمالٍ ؟ ورَدَّها .
وبَنى مُعاوِيَةَ الخَضراءَ بِدِمَشقَ ، فَقالَ : يا مُعاوِيَةُ ، إن كانَت هذِهِ الدّارُ مِن مالِ اللّهِ فَهِيَ الخِيانَةُ ، وإن كانَت مِن مالِكَ فَهذا الإِسرافُ . فَسَكَتَ مُعاوِيَةُ . ۱

۶۳۳۹.أنساب الأشراف :كانَ أبو ذرٍّ يَقولُ : وَاللّهِ لَقَد حَدَثَت أعمالٌ ما أعرِفُها ، وَاللّهِ ما هِيَ في كِتابِ اللّهِ ولا سُنَّةِ نَبِيِّهِ ، وَاللّهِ إنّي لَأَرى حَقّا يُطفَأُ ، وباطِلاً يُحيا ، وصادِقا يُكَذَّبُ ، وأثَرَةً بِغَيرِ تُقى ، وصالِحا مُستَأثَرا عَلَيهِ .
فَقالَ حَبيبُ بنُ مَسلمَةَ لِمُعاوِيَةَ : إنَّ أبا ذَرٍّ مُفسِدٌ عَلَيكَ الشّامَ ، فَتَدارَك أهلَهُ إن كانَت لَكُم بِهِ حاجَةٌ ، فَكَتَبَ مُعاوِيَةُ إلى عُثمانَ فيهِ ، فَكَتَبَ عُثمانُ إلى مُعاوِيَةَ : أمّا بَعدُ ؛ فَاحمِل جُندَبا إليَّ عَلى أغلَظِ مَركَبٍ وأوعَرِهِ ، فَوَجَّهَ مُعاوِيَةُ مَن سارَ بِهِ اللَّيلَ وَالنَّهارَ .
فَلَمّا قَدِمَ أبو ذَرٍّ المَدينَةَ جَعَلَ يَقولُ : يَستَعمِلُ الصِّبيانَ ويَحمِي الحِمى ، ويُقَرِّبُ أولادَ الطُّلقاءِ . فَبَعَثَ إلَيهِ عُثمانُ : اِلحَق بِأَيِّ أرضٍ شِئتَ ، فَقالَ : بِمَكَّةَ ، فَقالَ : لا ، قالَ : فَبَيتُ المَقدِسِ ، قالَ : لا ، قالَ : فَبِأَحَدِ المِصرَينِ ۲ ، قالَ : لا ، ولكِنّي مُسَيِّرُكَ إلَى الرَّبَذَةِ ، فَسَيَّرَهُ إلَيها ، فَلَم يَزَل بِها حَتّى ماتَ . ۳

1.أنساب الأشراف : ج ۶ ص ۱۶۷ ، شرح نهج البلاغة : ج ۸ ص ۲۵۶ ؛ الشافي : ج ۴ ص ۲۹۴ وليس فيهما من «وبعث إليه» إلى «وردّها» .

2.هما الكوفةُ والبَصرة (لسان العرب : ج ۵ ص ۱۷۶ «مصر») .

3.أنساب الأشراف : ج ۶ ص ۱۶۷ ؛ الشافي : ج ۴ ص ۲۹۴ نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 40446
صفحه از 621
پرینت  ارسال به