427
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13

۶۵۶۹.الأمالى ، طوسىـ به نقل از عمّار ـ: اگر هيچ كس نمانَد مگر آن كه با على بن ابى طالب عليه السلام مخالفت كند ، من با او مخالفت نمى كنم و پيوسته دستم در دست اوست و اين از آن روست كه او از بعثت پيامبر خدا تاكنون ، هماره با حق بوده است ؛ و من گواهى مى دهم كه او چنان است كه سزا نيست كسى ، فرد ديگرى را بر او مقدّم بدارد .

۶۵۷۰.أنساب الأشرافـ به نقل از ابو مِخْنَف ـ: مِقداد بن عمرو و عمّار بن ياسر و طَلحه و زُبير با تنى چند از ديگر ياران پيامبر خدا نامه اى [ به عثمان ]نوشتند و بدعت هاى عثمان را در آن برشمردند و او را از خدا بيم دادند و به او اعلام كردند كه اگر از آنها دست نكشد، بر سرش مى ريزند.
عمّار ، نامه را گرفت و نزد عثمان آورد و آغاز آن را خواند .
عثمان به او گفت : آيا از ميان آنان ، تو بر من در مى آيى؟
عمّار گفت : زيرا من خيرخواه ترينِ آنان براى تو ام .
عثمان [به طعنه] گفت: اى پسر سميّه! دروغ مى گويى.
عمّار گفت : به خدا سوگند ، من هم پسر سميّه ام و هم پسر ياسر .
پس عثمان دستور داد كه دست ها و پاهاى عمّار را از هم باز كنند . سپس با پاهايش ـ كه در چكمه بود ـ چنان بر بيضه هاى عمّار كوفت كه فتق گرفت و چون ناتوان و سالخورده بود ، بيهوش شد .

۶۵۷۱.أنساب الأشرافـ از ابومخنف ـ: در بيت المال مدينه جعبه اى بود كه زيور آلات و جواهرات در آن قرار داشت . عثمان براى يكى از اعضاى خانواده اش زيور آلاتى از آن برداشت .
مردم ، زبان به اعتراض گشودند و به تندى با او سخن گفتند تا وى را خشمگين ساختند .
عثمان ، خطبه خواند و گفت : ما نيازمان را از اين مال عمومى برمى گيريم ، هر چند برخى را خوش نيايد .
على عليه السلام به او فرمود : «در اين صورت ، جلويت گرفته مى شود و ميان تو و آن ، جدايى انداخته مى شود» .
و عمّار بن ياسر گفت : خدا را گواه مى گيرم كه نخستين كسى هستم كه آن را ناپسند مى دارد .
عثمان گفت : اى پسر زن ختنه نشده! بر من گستاخى مى كنى؟ او را بگيريد .
پس دستگير شد و عثمانْ وارد شد و او را فراخواند و كتك زد تا بيهوش شد . سپس وى را بيرون آوردند و به منزل امّ سلمه ، همسر پيامبر خدا بردند و نماز ظهر و عصر و مغرب را نخواند تا به هوش آمد و وضو گرفت و گفت : الحمدللّه ! اين ، نخستين روزى نيست كه به خاطر خدا اذيّت مى شويم ... .
خبر برخوردى كه با عمّار شده بود ، به عايشه رسيد . خشمگين شد و مويى از موهاى پيامبر خدا و جامه اى از جامه هاى او و كفشى از كفش هاى او را بيرون آورد و [در مسجد ، خطاب به عثمان ] گفت : چه زودْ سنّت پيامبرتان را وا نهاديد ، در حالى كه مو و جامه و كفش او هنوز كهنه نشده است !
عثمان، چنان خشمگين شد كه نمى دانست چه مى گويد.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
426

۶۵۶۹.الأمالي للطوسي عن عمّار :لَو لَم يَبقَ أحَدٌ إلّا خالَفَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ لَما خالَفتُهُ ، ولا زالَت يَدي مَعَ يَدِهِ ؛ وذلِكَ لِأَنَّ عَلِيّا لَم يَزَل مَعَ الحَقِّ مُنذُ بَعَثَ اللّهُ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله ؛ فَإِنّي أشهَدُ أنَّهُ لا يَنبَغي لِأَحَدٍ أن يُفَضِّلَ عَلَيهِ أحَدا . ۱

۶۵۷۰.أنساب الأشراف عن أبي مخنف :إنَّ المِقدادَ بنَ عَمروٍ وعَمّارَ بنَ ياسِرٍ وطَلحَةَ وَالزُّبيَرَ في عِدَّةٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله كَتَبوا كِتابا عَدَّدوا فيهِ أحداثَ عُثمانَ ، وخَوَّفوهُ رَبَّهُ ، وأعلَموهُ أنَّهُم مُواثِبوهُ إن لَم يُقلِع ، فَأَخَذَ عَمّارٌ الكِتابَ وأتاهُ بِهِ ، فَقَرَأَ صَدرا مِنهُ ، فَقالَ لَهُ عُثمانُ : أ عَلَيَّ تُقدِمُ مِن بَينِهِم ؟ فَقالَ عَمّارٌ : لِأَنّي أنصَحُهُم لَكَ ، فَقالَ : كَذَبتَ يَابنَ سُمَيَّةَ ، فَقالَ : أنَا وَاللّهِ ابنُ سُمَيَّةَ وابنُ ياسِرٍ .
فَأَمَرَ غِلمانا لَهُ فَمَدّوا بِيَدَيهِ ورِجلَيهِ ، ثُمَّ ضَرَبَهُ عُثمانُ بِرِجلَيهِ وهِيَ فِي الخُفَّينِ على مَذاكيرِهِ ، فَأَصابَهُ الفَتقُ ، وكانَ ضَعيفا كَبيرا ، فَغُشِي عَلَيهِ . ۲

۶۵۷۱.أنساب الأشراف عن أبي مخنف :كانَ في بَيتِ المالِ بِالمَدينَةِ سَفَطٌ ۳ فيهِ حَليٌ وجَوهَرٌ ، فَأَخَذَ مِنهُ عُثمانُ ما حَلّى بِهِ بَعضَ أهلِهِ ، فَأَظهَرَ النّاسُ الطَّعنَ عَلَيهِ في ذلِكَ وكَلَّموهُ فيهِ بِكَلامٍ شَديدٍ حَتّى أغضَبوهُ ، فَخَطَبَ فَقالَ : لَنَأخُذَنَّ حاجَتَنا مِن هذَا الفَيءِ وإن رُغِمَت اُنوفُ أقوامٍ .
فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ : إذا تُمنَعُ مِن ذلِكَ ويُحالُ بَينَكَ وبَينَهُ .
وقالَ عَمّارُ بنُ ياسِرٍ : اُشهِدُ اللّهَ أنَّ أنفي أوّلُ راغِمٍ مِن ذلِكَ ، فَقالَ عُثمانُ : أ عَلَيَّ يَابنَ المَتكاءِ ۴ تَجتَرِئُ ؟ خُذوهُ ، فَاُخِذَ ودَخَلَ عُثمانُ فَدَعا بِهِ فَضَرَبَهُ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِ ، ثُمَّ اُخرِجَ فَحُمِلَ حَتّى اُتِيَ بِهِ مَنزِلَ اُمِّ سَلَمَةَ زَوجِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَلَم يُصَلِّ الظُّهرَ وَالعَصرَ وَالمَغرِبَ ، فَلَمّا أفاقَ تَوَضَّأَ وصَلّى ، وقالَ : الحَمدُ للّهِِ ، لَيسَ هذا أوَّلُ يَومٍ اُوذينا فيهِ فِي اللّهِ ... .
وبَلَغَ عائِشَةَ ما صُنِعَ بِعَمّارٍ ، فَغَضِبَت وأخَرَجَت شَعرا مِن شَعرِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وثَوبا مِن ثِيابِهِ ، ونَعلاً مِن نِعالِهِ ، ثُمَّ قالَت : ما أسرَعَ ما تَرَكتُم سُنَّةَ نَبِيَّكُم ، وهذا شَعرُهُ وثَوبُهُ ونَعلُهُ ولَم يَبلَ بَعدُ ! فَغَضِبَ عُثمانُ غَضَبا شَديدا حَتّى ما دَرى ما يَقولُ . ۵

1.الأمالي للطوسي : ص ۷۳۱ ح ۱۵۳۰ .

2.أنساب الأشراف : ج ۶ ص ۱۶۲ ، الرياض النّضرة : ج ۳ ص ۸۵ نحوه .

3.السَّفَط : الَّذي يُعبّى فيه الطيب وما أشبهه من أدوات النّساء (لسان العرب : ج ۷ ص ۳۱۵ «سفط») .

4.المَتْكاء: هي الَّتي لم تُختن . وقيل:هي الَّتي لا تحبس بولها . وأصله من المتك (النهاية : ج ۴ ص ۲۹۳ «متك»).

5.أنساب الأشراف : ج ۶ ص ۱۶۱ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 53400
صفحه از 621
پرینت  ارسال به