445
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13

۶۵۸۶.تاريخ الطبرىـ در يادكردِ جستجوى زياد بن ابيه براى يافتن ياران حُجْر ـ: پس عمرو بن حَمِق و رِفاعة بن شَدّاد ، بيرون رفتند تا در مدائن ، فرود آمدند . سپس دوباره كوچ كردند تا به سرزمين موصِل ۱ رسيدند و به كوهى درآمدند و در آن ، پنهان شدند و به كارگزار آن روستا خبر رسيد كه دو مرد ، در كنار كوه ، پنهان شده اند و او ـ كه مردى از قبيله همْدان به نام عبد اللّه بن ابى بلتعه بود ـ كار آن دو را ناپسند شمرد و با گروهى سوار و اهل آن روستا براى دستگيرى آن دو به سوى آن كوه ، حركت كرد .
چون سواران به آن دو رسيدند ، آنان بيرون آمدند . عمرو بن حَمِق خزاعى ، بيمار بود و شكمش آب زرد آورده بود و به بيمارى استسقا مبتلا بود . از اين رو ، نمى توانست مقاومت كند .
امّا رفاعة بن شدّاد ـ كه جوان و نيرومند بود ـ بر اسب تيزتك خويش پريد و به عمرو گفت : آيا بجنگم و از تو دفاع كنم؟
عمرو گفت : جنگيدن تو چه سودى براى من دارد؟! اگر مى توانى ، خود را نجات بده .
پس رفاعه بر آنان حمله بُرد و آنان به ناچار ، راهى برايش باز كردند و او هم با اسبش گريخت و سواران به دنبالش روان شدند ؛ امّا او تيرانداز بود و سوارى به او نزديك نمى شد ، مگر آن كه به سوى او تيرى مى انداخت و او را مجروح و يا سرنگون مى كرد . پس ، از او دست كشيدند و بازگشتند ؛ ولى عمرو بن حَمِقْ دستگير شد .
از او پرسيدند : تو كيستى؟
گفت : كسى كه اگر رهايش كنيد ، برايتان بهتر است ، و اگر او را بكشيد ، برايتان زيانبارتر است .
دوباره پرسيدند . باز از پاسخ دادن و آگاه كردن آنان خوددارى كرد . ابن ابى بلتعه هم او را به سوى كارگزار موصل ، عبد الرحمان بن عبد اللّه بن عثمان ثَقَفى فرستاد و او چون عمرو بن حَمِق را ديد ، شناخت و خبرش را به معاويه نوشت .
معاويه به او نوشت : او گفته است كه با نوك تيرهايش نُه ضربه به عثمان بن عَفّان زده زده است و ما نمى خواهيم كه بر او تعدّى كنيم . پس همان نُه ضربه را بر او بزن ، همان گونه كه بر عثمان زده است .
عمرو را بيرون آوردند و نُه ضربه به او زدند كه در نخستين و يا دومين ضربه ، درگذشت .

1.موصل ، شهرى مشهور در شمال عراق است و گفته شده كه سبب نام گذارى آن به «موصل» ، آن است كه جزيره و عراق را به هم متّصل مى كند و گفته شده چون دجله و فرات را به هم متّصل مى كند (ر .ك : معجم البلدان : ج ۵ ص ۲۲۳) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
444

۶۵۸۶.تاريخ الطبريـ في ذِكرِ طَلَبِ زِياد بن أبيهِ ومُتابَعَتِهِ أصحابَ حُجرٍ ـ: فَخَرَجَ عَمرُو بنُ الحَمِقِ ورِفاعَةُ بنُ شَدّادٍ حَتّى نَزَلا المَدائِنَ ، ثُمَّ ارتَحلا حَتّى أتَيا أرضَ المَوصِلِ ۱ ، فَأَتَيا جَبَلاً فَكَمِنا فيهِ ، وبَلَغَ عامِلَ ذلِكَ الرُّستاقِ أنَّ رَجُلَين قَد كَمِنا في جانِبِ الجَبَلِ ، فَاستَنكَرَ شَأنَهُما ـ وهُوَ رَجُلٌ مِن هَمدانَ يُقالُ لَهُ : عَبدُ اللّهِ بنُ أبي بَلتَعَةَ ـ فَسارَ إلَيهِما فِي الخَيلِ نَحوَ الجَبَلِ ومَعَهُ أهلُ البَلَدِ ، فَلَمَّا انتَهى إلَيهِما خَرَجا .
فَأَمّا عَمرُو بنُ الحَمِقِ فَكانَ مَريضا ، وكانَ بَطنُهُ قَد سَقى ۲ ، فَلَم يَكُن عِندَهُ امتِناعٌ ، وأمّا رِفاعَةُ بنُ شَدّادٍ ـ وكانَ شابّا قَوِيّا ـ فَوَثَبَ عَلى فَرَسٍ لَهُ جَوادٍ ، فَقالَ لَهُ : اُقاتِلُ عَنكَ ؟ قالَ : وما يَنفَعُني أن تُقاتِلَ ! اُنجُ بِنَفسِكَ إنِ استَطَعتَ ، فَحَمَلَ عَلَيهِم ، فَأَفرَجوا لَهُ ، فَخَرَجَ تَنفِرُ بِهِ فَرَسُهُ ، وخَرَجَتِ الخَيلُ في طَلَبِهِ ـ وكانَ رامِيا ـ فَأَخَذَ لا يَلحَقُهُ فارِسٍ إلّا رَماهُ فَجَرَحَهُ أو عَقَرَهُ ، فَانصَرَفوا عَنهُ ، واُخِذَ عَمرُو بنُ الحَمِقِ ، فَسَأَلوهُ : مَن أنتَ ؟ فَقالَ : مَن إن تَرَكتُموهُ كانَ أسلَمَ لَكُم ، وإن قَتَلتُموهُ كانَ أضَرَّ لَكُم ، فَسَأَلوهُ ، فَأَبى أن يُخبِرَهُم ، فَبَعَثَ بِهِ ابنُ أبي بَلتَعَةَ إلى عامِلِ المَوصِلِ ـ وهُوَ عَبدُ الرَّحمنِ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ عُثمانَ الثَّقَفِيُّ ـ فَلَمّا رَأى عَمرَو بنَ الحَمِقِ عَرَفَهُ ، وكَتَبَ إلى مُعاوِيَةَ بِخَبَرِهِ .
فَكَتَبَ إلَيهِ مُعاوِيَةُ : إنَّهُ زَعَمَ أنَّهُ طَعَنَ عُثمانَ بنَ عَفّانَ تِسعَ طَعَناتٍ بِمَشاقِصَ ۳ كانَت مَعَهُ ، وإنّا لا نُريدُ أن نَعتَدِيَ عَلَيهِ ، فَاطعَنهُ تِسعَ طَعَناتٍ كَما طَعَنَ عُثمانَ . فَاُخرِجَ فَطُعِنَ تِسعَ طَعَناتٍ ، فَمات فِي الاُولى مِنهُنَّ أوِ الثّانِيَةِ . ۴

1.المَوصِل : المدينة المشهورة ، قالوا سُمّيت الموصل لأ نّها وصلت بين الجزيرة والعراق ، وقيل : وصلت بين دجلة والفرات ، وقيل : لأ نّها وصلت بين بلد سنجار والحديثة . وهي مدينة قديمة الاُسّ على طرف دجلة ، ومقابلها من الجانب الشرقي نينوى (معجم البلدان : ج ۵ ص ۲۲۳) .

2.يُقال : سقى بطنُه : أي حصل فيه الماء الأصفر (النهاية : ج ۲ ص ۳۸۲ «سقا») .

3.المشاقص : جمع مِشْقَص ؛ وهو نصل السهم إذا كان طويلاً غير عريض (النهاية : ج ۲ ص ۴۹۰ «شقص») .

4.تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۲۶۵ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۴۹۲ نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 51842
صفحه از 621
پرینت  ارسال به