۶۶۰۵.سير أعلام النبلاءـ به نقل از عمرو بن دينار ـ: قيس بن سعد ، مردى تنومند و درشتْ اندام با سرى كوچك و بدون مَحاسن بود و چون بر درازگوشْ سوار مى شد ، پايش به زمين كشيده مى شد .
۶۶۰۶.اُسد الغابةـ به نقل از ابن شهاب ـ: قيس بن سعد ، پرچم انصار را در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله به دوش مى كشيد . گفته شده كه او در نبردى كه ابوبكر و عمر هم بودند ، وام مى گرفت و به مردم ، غذا مى داد .
ابوبكر و عمر گفتند : اگر اين جوان را به حال خود وا نهيم ، دارايى پدرش را نابود مى كند . و اين سخن را در ميان مردم پخش كردند .
سعد (پدر قيس) چون آن را بشنيد ، در پشت پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاد و گفت : چه كسى مرا از ابن ابى قحافه و ابن خطّاب ، آسوده مى كند؟ پسرم را ترغيب به بُخل بر (دارايى) من مى كنند .
۶۶۰۷.تاريخ بغدادـ به نقل از عُروه ـ: قيس بن سعد ، مالى را به معاويه به نود هزار [ سكّه ]فروخت و به كسى فرمان داد كه در مدينه جار بزند : هر كس وام مى خواهد ، به خانه سعد بيايد . پس چهل يا پنجاه هزار [ سكّه] وام داد و بقيه پول را جايزه داد و به هر كس كه وام داد ، از وى رسيد گرفت .
[ مدّتى بعد ، قيس ،] بيمار شد ؛ امّا كم تر كسى به عيادت او آمد . پس به همسرش قريبه دختر ابى قُحافه و خواهر ابوبكر ، گفت : اى قريبه! اندك بودن عيادتْ كنندگانم را از چه مى بينى؟
گفت : به خاطر طلب هايى است كه از آنان دارى .
پس رسيدِ هر شخص را برايش فرستاد .
۶۶۰۸.الاستيعاب :از اخبار مشهور قيس بن سعد بن عُباده اين است كه طلب هاى فراوانى از مردم داشت و بيمار شد و مردم در عيادتش كُندى كردند . به او گفته شد كه آنان به خاطر بدهى هايى كه به تو دارند ، خجالت مى كشند [ نزد تو بيايند] . پس به كسى فرمان داد كه جار بزند : هر كس به قيس بن سعدْ بدهى دارد ، حلالش باشد .
بدين ترتيب ، مردم ، چنان به عيادتش شتافتند كه راه پلّه خانه او را از ميان بردند .