525
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13

۶۶۳۴.وقعة صِفّينـ به نقل از سنان بن مالك ، در رويارويى طلايه دو سپاه ، پيش از جنگ صِفّين ـ: به ابو اعوَر (فرمانده طلايه سپاه معاويه) گفتم : مالك ، تو را به نبرد تن به تن فرا مى خوانَد . پس مدتى دراز ، ساكت ماند و آن گاه گفت : سبُك سرى و بدانديشىِ اشتر ، موجب شد كه كارگزاران عثمان را از عراق برانَد و نيز موجب تهمت زدن بر عثمان و زشت شمردن نيكى هايش و حق ناشناسى و اظهار دشمنى با او شد . نيز از سبُك سرى و بدانديشى اش بود كه به خانه و قرارگاه عثمان تاخت و در شمارِ كشندگان او درآمد و اكنون بايد از او خونخواهى عثمان كرد . مرا به هماوردى با او نيازى نيست .
سنان گفت كه به او گفتم : سخنت را گفتى . پس به من گوش بده تا [ پاسخت را بدهم و] آگاهت كنم .
گفت : من نه به پاسخ تو و نه به شنيدن سخنت نيازى دارم . از نزد من برو ! و سپس يارانش را به بانگ بلند بر سرم كشاند . پس من هم بازگشتم .

۶۶۳۵.شرح نهج البلاغةـ در توصيف اشتر ـ: بسيار دلير ، بخشنده ، سَرور ، بردبار ، گشاده زبان و شاعر بود و نرمى و سختى را با هم داشت . در جايگاه سختگيرى ، سخت مى گرفت و در جايگاه نرمى ، آسانگير بود .

۶۶۳۶.سِيَر أعلام النبلاء :پادشاه عرب ، مالك بن حارث نَخَعى ، يكى از بزرگان و قهرمانان نامدار است . از عُمر و خالد بن وليد ، حديث كرده است و چشم او در جنگ يرموك، آسيب ديد . زيرك ، پر نفوذ و تندخو ۱ بود . به عثمانْ اعتراض كرد و با او مبارزه كرد و از فصاحت و بلاغت، بهره داشت .
در صِفّين با على عليه السلام بود و در آن، برترى اش آشكار شد و نزديك بود معاويه را به گريز وا دارد كه ياران على عليه السلام چون ديدند لشكر شام ، قرآن ها را بر سر نيزه ها كرده اند و به [ داورى ]كتاب خدا فرا مى خوانند ، به او حمله كردند و او كه نمى خواست با على عليه السلام مخالفت كند ، دست از جنگ كشيد .

1.در متن عربى كتاب ، واژه «زَعِر» آمده است كه به مرد كم موى نيز اطلاق مى شود (ر . ك . لاروس : ج ۱ ص ۱۱۲۶ ، بحار الأنوار : ج ۵۴ ص ۱۴۸) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
524

۶۶۳۴.وقعة صفّين عن سنان بن مالكـ في مُواجَهَةِ مُقَدِّمَةِ الجَيشِ قَبلَ حَربِ صِفّينَ ـ: قُلتُ لَهُ [أبِي الأَعوَرِ] : إنَّ الأَشتَرَ يَدعوكَ إلى مُبارَزَتِهِ ، فَسَكَتَ عَنّي طَويلاً ثُمَّ قالَ : إنَّ خِفَّةَ الأَشتَرِ وسوءَ رَأيِهِ هُوَ الَّذي دَعاهُ إلى إجلاءِ عُمّالِ عُثمانَ مِنَ العِراقِ ، وَافتِرائِهِ عَلَيهِ ؛ يُقَبِّحُ مَحاسِنَهُ ، ويَجهَلُ حَقَّهُ ، ويُظهِرُ عَداوَتَهُ .
ومِن خِفَّةِ الأَشتَرِ وسوءِ رَأيِهِ أنَّهُ سارَ إلى عُثمانَ في دارِهِ وقَرارِهِ ، فَقَتَلَهُ فيمَن قَتَلَهُ ، فَأَصبَحَ مُبتَغىً بِدَمِهِ ؛ لا حاجَةَ لي في مُبارَزَتِهِ .
قالَ : قُلتُ لَهُ : قَد تَكَلَّمتَ فَاستَمِع مِنّي حَتّى اُخبِرَكَ ، قالَ : فَقالَ : لا حاجَةَ لي في جَوابِكَ ، ولَا الاِستِماعِ مِنكَ ، اِذهَب عَنّي ، وصاحَ بي أصحابُهُ ، فَانصَرَفتُ عَنهُ . ۱

۶۶۳۵.شرح نهج البلاغةـ في وَصفِ الأَشتَرِ ـ: كانَ شَديدَ البَأسِ ، جَوادا رَئيسا حَليما فَصيحا شاعِرا ، وكانَ يَجمَعُ بَينَ اللينِ وَالعُنفِ ، فَيَسطو في مَوضِعِ السَّطوَةِ ، ويَرفُقُ في مَوضعِ الرِّفقِ . ۲

۶۶۳۶.سير أعلام النّبلاء :مَلِكُ العَرَبِ ، مالِكُ بنُ الحارِثِ النَّخَعِيُّ ، أحَدُ الأَشرافِ وَالأَبطالِ المَذكورينَ . حَدَّثَ عَن عُمَرَ ، وخالِدِ بنِ الوَليدِ ، وفُقِئَت عَينُهُ يَومَ اليَرموكِ . وكانَ شَهما مُطاعا زَعِرا ۳ ، ألَّبُ عَلى عُثمانَ وقاتَلَهُ ، وكانَ ذا فَصاحَةٍ وبَلاغَةٍ .
شَهِدَ صفّينَ مَعَ عَلِيٍّ عليه السلام ، وتَمَيَّزَ يَومَئِذٍ ، وكادَ أن يَهزِمَ مُعاوِيَةَ ، فَحَمَلَ عَلَيهِ أصحابُ عَلِيٍّ لَمّا رَأَوا مَصاحِفَ جُندِ الشّامِ عَلَى الأَسِنَّةِ يَدعونَ إلى كِتابِ اللّهِ ، وما أمكَنَهُ مُخالَفَةَ عَلِيٍّ ، فَكَفَّ . ۴

1.وقعة صفّين : ص ۱۵۵ .

2.شرح نهج البلاغة : ج ۱۵ ص ۱۰۱ .

3.من الزَّعارَّة ـ بتشديد الراء ، وتخفّف ـ : الشَّراسَة (تاج العروس : ج ۶ ص ۴۶۳ «زعر») .

4.سير أعلام النّبلاء : ج ۴ ص ۳۴ الرقم ۶ وراجع تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۴۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 51632
صفحه از 621
پرینت  ارسال به