595
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13

۶۶۷۲.رجال الكشّىـ به نقل از حمزة بن ميثم ـ: پدرم براى عُمره خارج شد و برايم نقل كرد كه از امّ سلمه ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ اجازه ورود گرفتم . اُمّ سَلَمه ميان من و خودش پرده اى انداخت و به من گفت : تو ميثمى؟
گفتم : من ميثمم .
گفت : فراوان ديده ام كه حسين بن على ، پسر فاطمه ـ كه درودهاى خدا بر آنان باد ـ از تو ياد مى كند .
گفتم : او كجاست؟
گفت : اندكى پيش با گوسفندانش بيرون رفت .
گفتم : به خدا سوگند ، من نيز فراوانْ او را ياد مى كنم . پس به او سلام برسان ، كه من [ براى رفتن از مدينه ]شتاب دارم .
امّ سلمه گفت : اى دختر! بيا و او را روغَنمالى كن .
پس [ كنيزش] بيرون آمد و به محاسنم روغن درخت بان ۱ زد .
گفتم : هان! به خدا سوگند ، حال كه آنها را روغن مى زنى ، [ بدان] كه در راه شما با خون، رنگين مى شود .
پس بيرون آمديم و ابن عبّاس ـ كه رحمت خدا بر او و پدرش باد ـ نشسته بود . گفتم : اى ابن عبّاس! هر چه از تفسير قرآن مى خواهى ، از من بپرس كه من تنزيل آن را نزد امير مؤمنان خوانده ام و تأويل آن را به من آموخته است .
گفت : «اى كنيز! دوات و كاغذ [ بياور]» . و شروع به نوشتن كرد .
گفتم : اى ابن عبّاس! چگونه خواهى بود آن گاه كه مرا در يك گروه نُه نفره بر دار ببينى ، در حالى كه كوتاه ترين چوبه دار و نزديك ترين جايگاه به غَسّال خانه ، از آنِ من است؟
ابن عبّاس گفت : «تو هم غيب مى گويى!» و داشت نوشته را پاره مى كرد .
گفتم : دست نگه دار . آنچه از من شنيدى ، نگاه دار . اگر آنچه به تو مى گويم ، حقيقت داشت ، آنها را نگهدارى مى كنى و اگر باطل بود ، پاره مى كنى .
گفت : باشد .
[ پسر ميثم مى گويد :] پدرم [ از سفر عمره] بر ما وارد شد و دو روز نگذشته بود كه عبيد اللّه بن زياد به دنبالش فرستاد و او را در يك گروه نُه نفره به دار آويخت كه كوتاه ترين چوبه و نزديك ترين جاى به غسّال خانه ، از آنِ او بود و من مردى را كه به سويش آمد تا او را بكشد ، ديدم كه در حالى كه با سرنيزه به او اشاره مى كرد ، مى گفت : هان! به خدا سوگند ، تا آن جا كه من تو را مى شناسم ، هميشه به عبادت برمى خاستى .
سپس نيزه را بر لگن خاصره اش زد و آن را سوراخ كرد و خون بيرون زد و دو روز دوام آورد . سپس در روز سوم ، پس از عصر و پيش از غروب ، از بينى اش خونْ سرازير شد و محاسنش را با خون ، رنگين كرد .

1.بان ، در مناطق استوايى مى رويد و از ميوه آن ، روغنى خوش بو مى گيرند (لاروس : ج ۱ ص ۴۲۵) .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
594

۶۶۷۲.رجال الكشّي عن حمزة بن ميثم :خَرَجَ أبي إلَى العُمرَةِ ، فَحَدَّثَني قالَ : اِستَأذَنتُ عَلى اُمِّ سَلَمَةَ رَحمَةُ اللّهِ عَلَيها ، فَضَرَبَت بَيني وبَينَها خِدرا ، فَقالَت لي : أنتَ ميثَمٌ ؟ فَقُلتُ : أنَا ميثَمُ . فَقالَت : كَثيرا ما رَأَيتُ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ ، ابنَ فاطِمَةَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم يَذكُرُكَ . قُلتُ : فَأَينَ هُوَ ؟ قالَت : خَرَجَ في غَنَمٍ لَهُ آنِفا . قُلتُ : أنَا وَاللّهِ اُكثِرُ ذِكرَهُ فَأَقرِئيهِ السَّلامَ فَإِنّي مُبادِرٌ . فَقالَت : يا جارِيَةُ اخرُجي فَادهُنيهِ ، فَخَرَجَت فَدَهَنَت لِحيَتي بِبانٍ ۱ . فَقُلتُ : أمَا وَاللّهِ لَئِن دَهَنتِها لَتُخضَبَنَّ فيكُم بِالدِّماءِ .
فَخَرَجنا فَإِذَا ابنُ عَبّاسٍ رَحمَةُ اللّهِ عَلَيهِما جالِسٌ ، فَقُلتُ : يَا بنَ عَبّاسٍ، سَلني ما شِئتَ مِن تَفسيرِالقُرآنِ ، فَإِنّي قَرَأتُ تَنزيلَهُ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وعَلَّمَني تَأويلَهُ . فَقالَ : يا جارِيَةُ الدَّواةَ وقِرطاسا ، فَأَقبَلَ يَكتُبُ . فَقُلتُ : يَا بنَ عَبّاسٍ ، كَيفَ بِكَ إذا رَأَيتَني مَصلوبا تاسِعَ تِسعَةٍ؛ أقصَرَهُم خَشَبَةً وأقرَبَهُم بِالمِطهَرَةِ .
فَقالَ لي : وتَكهُنُ أيضا؟! خَرِّقِ الكِتابَ . فَقُلتُ : مَه، اِحتَفِظ بِما سَمِعتَ مِنّي فَإِن يَكُ ما أقولُ لَكَ حَقّا أمسَكتَهُ ، وإن يَكُ باطِلاً خَرَّقتَهُ . قالَ : هُوَ ذاكَ .
فَقَدِمَ أبي عَلَينا فَما لَبِثَ يَومَينِ حَتّى أرسَلَ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زِيادٍ ، فَصَلَبَهُ تاسِعَ تِسعَةٍ؛ أقصَرَهُم خَشَبَةً وأقرَبَهُم إلَى المِطهَرَةِ ، فَرَأَيتُ الرَّجُلَ الَّذي جاءَ إلَيهِ لِيَقتُلَهُ وقَد أشارَ إلَيهِ بِالحَربَةِ ، وهُوَ يَقولُ : أمَا وَاللّهِ لَقَد كُنتَ ما عَلِمتُكَ إلّا قَوّاما ، ثُمَّ طَعَنَهُ في خاصِرَتِهِ فَأَجافَهُ، ۲ فَاحتَقَنَ الدَّمُ، فَمَكَثَ يَومَينِ ، ثُمَّ إنَّهُ فِي اليَومِ الثّالِثِ بَعدَ العَصرِ قَبلَ المَغرِبِ انبَعَثَ مِنخَراهُ دَما ، فَخُضِبَت لِحيَتُهُ بِالدِّماءِ . ۳

1.البان : ضرب من الشجر طيّب الزهر ، واحدتها بانة ، ومنه دهن البان (الصحاح : ج ۵ ص ۲۰۸۲ «بين») .

2.قيل للجراحةِ : جائِفة ؛ إذا وصلتَ إلى الجوفَ . [يقال : ]طَعَنَهُ فأجافَه (المصباح المنير : ص ۱۱۵ «جوف») .

3.رجال الكشّي : ج ۱ ص ۲۹۴ الرقم ۱۳۶ ، بحار الأنوار : ج ۴۲ ص ۱۲۸ ح ۱۱ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج13
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 40432
صفحه از 621
پرینت  ارسال به